در وصیتنامه شهید حسن حسامی آمده است: برای رضای خدا و خدمت به دین اسلام و حفاظت از قرآن باید جهاد کنیم و من برای رضای الله به جبهه رفتم، نه برای رفاه دنیا و پست و مقام!
«ابوالفضل حسنبیگی» در کتاب «عبور از رمل» نوشته است: فکر میکردیم اگر یک تکان بخوریم «بغداد» را گرفتهایم! خبر نداشتیم که پدرسوختهها تمام دنیا پشت صدام ایستاده است تا نتوانیم از مرز عبور کنیم.
عزیزانم! فقط شجاع و جسور باشيد و به پدرم بگوييد كه برنويش را آماده سازد و روغن بزند كه اين بار به جنگ با آمريكا و اسراييل و شوروى و تمام كشورهاى ضداسلامى و استثمارگر خواهيم رفت.
مهندس كشتگر، نمونه منحصر بفرد يك نيروي متخصص و متعهد و مجسمه وقار و صلابت و متانت بود. او چه در زندگي شخصي و چه در مسؤوليت هايي كه داشت هميشه با توكل به باري تعالي و خلوص كامل وظايف و مسؤوليت هاي محوله را انجام مي داد.
در آن لحظاتی که فقط و فقط خدا بود که ما را نجات داد. ما برگشتیم ولی باید بگویم این مأموریت بیشتر از آنکه از لحاظ شناسایی منطقه برایمان نفع داشته باشد، شناخت خدا بود با عمق وجود.
خدايا تنها يك آرزو بر دل دارم. مرا به وقت ظهور مهدى(عج) از قبر بيرون آور و زنده ام كن تا همراه ياوران و شيعيان اش براى تعالى كلمه ا... در ركابش بجنگم. تو بر همه چيز قادر و توانايى.
این عاشق دلباخته همواره در پي معشوق خود در پرواز بود كه عاقبت در سی و یکم اردیبهشت سال 64 با همسنگرش حاج سليمان ابوالفتحي در روستای میر آباد سردشت در اثر خفگی در آ ب به شهادت رسيدند.
او فرزند انقلاب اسلامي بود و عاشق امام. در جبهه شخص دیگری بود. اكثر اوقات را در خلوت به دعا و ذكر و نماز مي گذراند و نيمه هاي شب كه همه آرام بودند، او بيدار بود.
فريدون از پيشگامان اين نهضت حسيني و عاشورايي بود. فردي عميق انديش، با تقوا و ايثارگر و مدير و مدبر، پيرو ولايت فقيه و بي مدعا و پركار بود که تمام فضائل اخلاقي در ايشان متمركز بود.
یادواره سرداران و شهدای سنگرساز بیسنگر تیپ پشتیبانی و مهندسی جنگ 57 فجر جهاد سازندگی آذربایجان شرقی با حضور مردم شهیدپرور تبریز و مسئولان در مسجد طوبی برگزار شد.
به نداى «هل من ناصر ينصرنى» امام حسين(ع) لبيك بگويم. اگر در اين راه مقدس شهيد شدم که به سعادت رسيده ام و اگر لياقت آن را نداشتم، دين خود را ادا نموده ام.