نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شفاهی والدین شهدا
خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «محمد دهقانی سیاهکی» می‌گوید: «هم به نیروی انتظامی و هم به محیط زیست علاقه داشت ولی از آن جایی که بیشتر به طبیعت کشش داشت به محیط زیست رفت. خیلی به کارش اهمیت می‌داد، همه می‌دانند که شهید خدمت صادقانه می‌کرد، حتی شخصی که شهید را به شهادت رساند از کارش پشیمان بود و می‌گفت شهید خیلی مهربان بود و...»
کد خبر: ۵۷۴۹۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۰

خاطره نگاری والدین شهدا
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با مادر سرافراز شهید «اکبر شفیعی» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۷۴۷۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶

خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «عبدالحسین امیری» می‌گوید: «شهید اخلاق خیلی خوبی داشت، همیشه نمازش را می‌خواند و روضه‌خوان مجلس سیدالشهدا (ع) بود. در روستای سردشت با اشرار مبارزه می‌کرد که در یکی از همین درگیری‌ها به مدت چهار ساعت توسط اشرار شکنجه می‌شود و...»
کد خبر: ۵۷۴۲۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۹

خاطره‌نگاری جانباز سرافراز
جانباز اسرافراز «محمد حسن خیربخش» می‌گوید: جبهه محلی برای آموزش و تربیت بود. آنجا دانشگاه ما بود و اشتیاق و اخلاص رزمندگان همه را پای کار نگه داشته بود. 
کد خبر: ۵۷۴۲۵۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۳۰

خاطره‌نگاری جانباز سرافراز
جانباز اسرافراز «حسن رئیسی» می‌گوید: اکثر اوقات در صف می‌ایستادیم و برای پیرزن و پیر مردانی که توانایی ایستادن در صف را نداشتند، نفت تهیه می‌کردیم. این موضوع در حالی بود که خودمان در خانه نفت نداشتیم تا گرم شویم. همه دوستان و نزدیکانم در ذهن خود تفکر کمک به هم نوع را داشتند. 
کد خبر: ۵۷۴۲۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۸

خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «حسین یزدی یحیی آبادی» می‌گوید: «روزی که شهید به دنیا آمد ولادت حضرت علی (ع) بود. پدرش خیلی خوشحال بود و می‌گفت پسرم سعادتمند می‌شود. به کلاس‌های مختلف زبان مثل انگلیسی، عربی و فرانسوی می‌رفت. به شهید می‌گفتم مادر این همه کلاس به چه دردت می‌خورد، می‌گفت شهید بهشتی حرف زبان بلد بود. ما باید تو کشور امثال شهید بهشتی‌ها را داشته باشیم.»
کد خبر: ۵۷۴۱۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۷

خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «چنگیز دهقانی سیاهکی» می‌گوید: «خیلی خوش اخلاق و با ایمان بود، همه او را به عنوان یک انسان با معرفت می‌‌شناختند. انقلابی بود، فرزندم باور داشت که باید به کشورش خدمت کند. زمانی که در حال مبارزه با قاچاقچیان بود دچار سانحه می‌شود و به شهادت می‌رسد.»
کد خبر: ۵۷۳۶۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۰

خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «افروتن شمسایی» می‌گوید: به شهید گفتم الان زود است که بخواهی به سربازی بروی ولی او گفت؛ «می‌خواهم به صورت داوطلب بروم و اگر شهید شوم برای شما یک سعادت است»، تو توپخانه خدمت می‌کرد و بعدها بی‌سیم‌چی شد. اینطور نیست که ما راحت باشیم و بگوییم بقیه هستن که از کشور دفاع کنند، دفاع از وطن وظیفه همه ماست.
کد خبر: ۵۷۳۵۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۷

خاطره‌نگاری والدین شهدا
مادر شهید والامقام «محسن تفنگچی» می‌گوید: محسن در دلسوزی و فداکاری زبانزد بود. فداکاری‌اش به حدی بود که مقدار حقوق ناچیزش را هم به نیازمندان و مستضعفین می‌بخشید.
کد خبر: ۵۷۳۳۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۵

خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «اسحاق جمشیدی‌نیا» می‌گوید: «شهید علاقه زیادی به قرآن و مکتب داشت. همیشه حس می‌کردم فرزندم شهید می‌شود، حتی چند بار خواب شهید شدنش را دیدم. من فرزندم را در راه خدا دادم هر چه شود خدا را شکر می‌کنم...»
کد خبر: ۵۷۳۳۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۵

خاطره‌نگاری جانباز سرافراز
جانباز اسرافراز «رضا شمسیان» می‌گوید: گاهی در جبهه هوا طوری سرد بود که آب وضو روی بدنمان یخ می‌زد و سرما حس بویایی را از ما گرفته بود. طوری که تفاوت نفت و آب را متوجه نمی‌شدیم.
کد خبر: ۵۷۳۲۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «ابراهیم مختاریان» می‌گوید: همیشه هر وقت از کنارم رد می‌شد سرم را می‌بوسید و می‌گفت؛ «مادر من به سربازی می‌روم و اگر خدا بخواهد شهید می‌شوم. دعا کن شهید شوم، مگر این دنیا چی دارد که بمانم. مادر به شهادتم افتخار کن...»
کد خبر: ۵۷۳۱۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۳

خاطره‌نگاری جانباز سرافراز
جانباز اسرافراز «احمدرضا نبوی» می‌گوید: بر حسب دِین شرعی که بر گردن داشتم، از سرزمینم با جان و دل دفاع می‌کردم. به خود افتخار می‌کنم که در راه انقلاب قدم کوچکی برداشتم. خوشا به حال آنان که در این مسیر شهید شدند.
کد خبر: ۵۷۲۹۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۸

خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید مدافع سلامت «لیلا بهمن‌زاده» می‌گوید: «مادر خوبی برای بچه‌هایش بود. با من و پدرش خیلی خوب بود، خداروشکر می‌کنم که هیچکس از دخترم ناراضی نیست. یک روز که پیش شهید بودم گفت مادر حالم خوب نیست و احساس می‌کنم تب دارم. وقتی که به خانه برگشتم زنگ زد و گفت مادر فعلا خانه من نیا که کرونا گرفتم...»
کد خبر: ۵۷۲۸۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۸

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با والدین سرافراز شهید «حسن مرادی مزرعه نو» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۷۲۵۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۱

خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «عباس محسنی» می‌گوید: آخرین باری که داشت به جبهه اعزام می‌شد با دفعات قبل فرق می‌کرد این بار بعد از روبوسی چند بار به پشتم زد و گفت: مادر خدانگهدار و بهم سفارش کرد بعد از شهادتم گریه و زاری نکن، چون یک قطره اشک تو گلوله‌ای است به قلبم.
کد خبر: ۵۷۲۴۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۹

خاطره‌نگاری جانباز سرافراز
جانباز اسرافراز «مهدی نصیری» می‌گوید: روحیات و آمادگی که دوستان شهیدم برای شهادت داشتند آن‌ها را از بقیه خاص‌تر کرده بود. وقایع جنگ کاش تکرارنشود ولی انسان‌های آن دوران کاش تکرار شوند.
کد خبر: ۵۷۲۱۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۲

خاطره‌نگاری جانباز سرافراز
جانباز اسرافراز «علی اکبر فیروزیار» می‌گوید: به ما گفته بودند گردان را به خط مقدم رساندید؛ خودتان برگردید ولی کی بود که برگردد...
کد خبر: ۵۷۲۱۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۳۱

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
حیدر جان‌محمدی پدر شهید «محمدشریف جان محمدی» نقل می‌کند: «محمد اهل نماز و روزه بود. همیشه نمازهایش را اول وقت می‌خواند. همیشه می‌گفت: برای دفاع از خاک کشور باید جان را فدا کرد.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۷۲۱۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۸

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
منور دادوند مادر شهید «محمد اورکی‌چهارلنگ» می‌گوید: «یادم می‌آید یکی از همسایه‌هایمان به دیدن ما آمده بود، آن زمان محمد هم به مرخصی آمده بود تا چشمش به محمد خورد، گفت: ای بابا محمد تو هم که شهید نمی‌شوی؟ محمد در جواب گفت: این‌بار که به جبهه بروی شهید می‌شوی، بعد از چهل روز هم من شهید می‌شوم.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۷۲۱۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۷