شهید حسین هنر
اکنون که این وصیتنامه را می نویسم یکشنبه 1367/11/17شبی است که اولین مرحله ی عملیات است که تیپ عمار حلمه ی خود را آغاز می کند و فردا شب نوبت به تیپ ابوذز یعنی تیپی است که ما در آن حمله ی خود را آغاز می کنیم

شهید بزرگوار در تاریخ8/23/ 1344 در تهران چشم به جهان گشود . پس از گذراندن دوران کودگی به اسلامشهر مهاجرت نمودند . سپس تحصیلات خود را شروع کرد . و تا دبیرستان ادامه تحصیل دادند . سپس وارد بسیج شد . و از طریق بسیج سپاه پاسداران به مناطق جنگی اعزام شد . چند سالی در جبهه بودند . پس در عملیات والفجر 2 شرکت کردند . سرانجام در منطقه ی هاج عمران عراق در تاریخ 1362/2/13شهید شدند .

در عملیات زخمی شدند و سپس با آمبولانس به عقب برمی گرداندند که در راه آمبولانس را مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در آنجا حسین هنر شهید شدند .
شهید حسین هنر وصیت نامه خودرا در اولین مرحله عملیاتشان اینطور می نویسد:
 بسم الله الرحمن الرحیم

و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم برزقون

گمان مبرید آنان که در نزد خدا کشته شده اند مرده اند ، بلکه آنان زندگانی در نزد خدا هستند که روزی می خوردند .

با سلام به رهبر کبیر انقلاب و امت شهید پرور و پدر و مادر عزیزم قبل از هر چیز یاد خدا باشید و بعد امام را دعا کنید .

اکنون که این وصیتنامه را می نویسم یکشنبه 1367/11/17شبی است که اولین مرحله ی عملیات است که تیپ عمار حلمه ی خود را آغاز می کند و فردا شب نوبت به تیپ ابوذز یعنی تیپی است که ما در آن حمله ی خود را آغاز می کنیم . بگذریم . من این وصیتنامه را برای این می نویسم که در اسلام واجب است و اگر من این وصیتنامه را تمام کنم دیگر خیالم راحت می شود . پدر و مادر عزیزم امیدوارم که حالتان خوب باشد و بعد از به شهادت رسیدن من هیچ غمی به دل راه ندهید . چون که شهید زنده است و در پیش خدا روزی می خورد و شما باید اصلا ناراحت نباشید چرا که این دنیا هم مثل رحم مادر است وقتی که نوزادی در رحم مادر قرار دارد اصلاً دلش نمی خواهد بیرون بیاید پی خود می گوید برای چه بیایم اینجا جایم گرم و راحت است و غذایم فراهم است ولی وقتی که از شکم مادر بیرون بیاید و با دنیای بیرون آشنا شود در آن موقع می فهمد که به عجب دنیای خوبی حالا هم مثل همان است وقتی که ما از این دنیا برویم و در پیش خدا باشم حاضر نیستیم یک لحظه هم به دنیا وارد شویم بگذریم پدر و مادر عزیز من در پیش شما خیلی پسر بدی بودم و اعتراف می کنم که حرفهای شما واقعاً راست بود ولی افسوس که گذشته ها را نمی شود تکرار کرد بگذریم انشاءا.... که مرا از ته قلب ببخشید مادر جان هیچ ناراحت نباش که من جای دوری نمی روم من پیش خدا هستم بگذریم مادر جان از تو خواهشی دارم که اگر محمد خواست به جبهه بیاید مبادا قانع نشوی و رضایت ندهی و پدر عزیز تو هم باید صبر داشته باشی صبری مانند ایوب پیامبر و از پیشامدها ناراحت نشوی و استقامت داشته باشی پدر عزیز تو برای من زحمات زیادی کشیدی ولی من قدر زحمات تو را ندانستم و از تو نافرمانی می کردم امیدوارم که مرا ببخشی پدر جان مبادا بعد از من به انقلاب و امام بد بین شوی چون که با این کار خود خون من و تمامی شهیدان اسلام را پایمال کرده ای و همیشه در سر نماز باید امام را دعا کنی امیدوارم که خداوند صبر و استقامتی مانند نوه به او بدهد .

پیامی دارم برای خواهرانم پیمانه و پیوند خواهران عزیز می دانم که من برای شما برادر خوبی نبودم و شما هم از من دلخور بودید ولی این را بدانید که من در آن موقع خیلی نادان بودم به هر حال شما باید مرا واقعاً ببخشید چون که اگر شما از من راضی نباشید من باید پیش خدا معذب باشم و این را هیچوقت فراموش نکنید که حجاب خود را حفظ کنید و همیشه با چادر به کوچه و خیابان بروید و اگر اینکار را نکنید من تا ابد از شما راضی نیستم و حالا یک پیام دیگر هم دارم برای برادر عزیزم محمد ، محمد جان امیدوارم که بعد از من در ارگانهای انقلابی بسیج و اگر جنگی وجود داشته باشد که دارد البته با اسرائیل در جبهه ها شرکت کنی و یک فرد حزب الهی .........

منبع: برگرفته از وصیت نامه شهیدحسین هنر

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده