زندگينامه جانباز شهيد دكتر عرب زاده
دوران دبیرستان را با معدل 75/19 به پایان رسانید و چون فارغ التحصیل شدن آن شهید مصادف با انقلاب فرهنگی بود و دانشگاهها تعطیل بودند ،داوطلبانه به جبهه اندیمشک رفت و به جمع مدافعان حریم حریت پیوست ودر صف مجاهدان به رویارویی خصم زبون پرداخت...
نويد شاهد كردستان:


شهیدمعظم دکتر اکبر عربزاده

جانباز شهید ،دکتر اکبر عربزاده در سال 1341 در خانواده ای مذهبی در شهرستان بیجار متولد شد،شهید عربزاده از همان اوایل کودکی از استعداد و هوش سرشاری برخوردار بود ودر سن 5-4 سالگی بدون اینکه تعلیم دیده باشد براحتی تصویر اشخاص و اشیاء را می کشیـــد و حتی قبل از اینکه به مدرســـــه راه یابــد می توانست بعضی از کلمات را بخواند در سن 6 سالگی وارد دبستان شد و دوران دبستان و راهنمایی و دبیرستان را با موفقیت پشت سر گذاشت ودر تمام این سالها شاگرد ممتاز شهرستان بود،

شهید از همان کودکی با نماز و قرآن و جلسات مذهبی انس گرفت وچندین بار نیز موفق به اخذ جایزه و تشویق نامه شد

شهید در دوران قبل از انقلاب نیز با وجود اینکه کم سن وسال بود اما برنامه های رادیوو تلویزیون را نگاه نمی کرد و می گفت که حرام است و بالاخره شهید عربزاده دوران دبیرستان را با معدل 75/19 به پایان رسانید و چون فارغ التحصیل شدن آن شهید مصادف با انقلاب فرهنگی بود و دانشگاهها تعطیل بودند ،داوطلبانه به جبهه اندیمشک رفت و به جمع مدافعان حریم حریت پیوست ودر صف مجاهدان به رویارویی خصم زبون پرداخت ودر تاریخ 11/09/1361 در عملیات والفجر مقدماتی از ناحیه کمر قطع نخاع شد و از آن روز در لیست منتظران شهادت قرار گرفت پس از نیل به عزت و شرف جانبازی علیرغم درد های شدید و ناملایمات جسمی در کنکور سراسری شرکت کرد و با رتبه عالی در رشته پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد و در دوران تحصیل در دانشگاه نیز توانست نبوغ و استعداد بی همتای خود را به اثبات برساند ، دوستانش در آسایشگاه تعریف می کردند که اکبر با وجود اینکه از ناراحتی کلیه مدتها رنج می برد و مشکلات و دردهای جسمانی اش بی اندازه شده بود اما هیچوقت صدایش را از حد معمول بلندتر نمی کرد و وقتـــــــی که خیلی ناراحت بود و زجر می کشید یا اینکه وقتی منتظر ماشین می ماند تا برای دیالیــــــز برود و ماشین دیر می کرد بر خلاف دیگران که پرستارها و کارکنان را صدا می زدند اکبر فقط خدایش را صدا می زد و بالاخره درسال 1372 مقاومت بدن نحیف او در مقابل جراحات و صدمات ناشی از جانبازی به پایان رسید واین در حالی بود که آخرین واحد های درسی خود را می گذراند و همچنان تلاش خود را برای به پایان رساندن تحصیلاتش انجام می داد و بالاخره در محرم سال 1373 گسترش عفونتهای ناشی از مجروحیـت او را در بستر بیماری انداخت و باعث شد تا آن گل زیبا زود تر از آنچه تصـــــور می شد پرپر شود ودر غروب روز 19 خرداد 1373 هنگام اذان مغرب سینه زنان حسینی در ملکوت او را در میان خود پذیرا شدند و بدین سان او هم جاودانه شد.

اکبرعزیز با گذشت چندین سال از سفر پر رمز و رازت به دیارگلگون شهیدان باور نداریم اگر چه به ظاهر در میان ما نیستی ولی قیافه صمیمی وبی آلایشت منظره زیبایی است که برای همیشه در پذیرایی یادمان آویخته ایم گذشت را که از سر و رویت می بارید، به خنده های ملیحت ، که طعم مهربانی می داد ، غیرت و صداقت را که چون چشمه ای از کوه وجودت جاری بود چگونه می شود فراموش کرد ؟ مبادا كه چنان رخوت وسستی و فراموشی بر ما مستولی شود که درخت تناور سبزیادت را در خاطر ما بخشکاند .

چه ناصیه بلندی داشتی که بدان سرعت به کوتاهی عمر گل وارد دانشگاه زندگی شدی و به استادانت درس استقامت و صبر دادی و با مدرک طبابت دلهای بیمار به درجه رفیع شهادت رسیدی.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده