امیر سپهبد علی صیاد شیرازی/
دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۰۷
نوید شاهد: در خنکاي صبح ، همراهان به ويژه دانشجويان براي در امان ماندن از تشنگي در طي برنامه هاي روز ،‌به دنبال پر کردن کلمن ها از آب و يخ هستند
یادداشت های سفر(30)؛ ميهن بر بال ملائكه الله

در خنکاي صبح ، همراهان به ويژه دانشجويان براي در امان ماندن از تشنگي در طي برنامه هاي روز ،‌به دنبال پر کردن کلمن ها از آب و يخ هستند .

در ميانه راه ، سردار شهيد از فرماندهان سپاه ، به ساير همراهان مي پيوندند به منطقه چيلات مي رسيم ، در ابتدا سوره " النصر ‌را دسته جمعي مي خوانيم . آنگاه صياد مي گويد : "‌ امروز آموزش عمليات فتح المبين را در قرارگاه فتح ارائه مي دهيم از پل عبدالخان عبور کرديم اينجا منطقه چيلات است که روستاي چيلات در آن است و مي بينيد که مسير به طرف تنگ زليجان مي رود "‌سپس او از اين که سردار رشيد دعوت هيئت معارف را قبول کرده و به اينجا آمده ، تشکر مي کند و مي گويد : "‌ سردار رشيد خود اهل دزفول بود و در اوايل انقلاب ، فرمانده سپاه نبود ،‌ايشان جانشين عملياتي در اهواز بودند ايشان چند مسئوليت در فتح المبين داشتند : 1.مسئوليت جانشين قرارگاه فتح 2. مسئوليت سپاه در قرارگاه کربلا که با ساير همرزمان همفکري داشتند و هم کمک به قرارگاه فجر مي دادند سردار رشيد همرزم شهيدان بقايي و سرتيپ نياکي در طول جنگ بود و امروز ما را در دو مرحله به فيض مي رساند :

1.در اينجا ،‌سازمان رزم و نحوه ورود و عمل قرارگاه فتح را مي گويد .

2.در برنامه بعد از ظهر اين عمليات را از ديد سپاه ، در قرارگاه کربلا مي گويد . ‌

سردار رشيد شروع به صحبت مي کند :

‌من در عمليات فتح المبين جانشين قرارگاه فتح بودم ، يکي از چهار قرارگاهي که براي اين عمليات تنظيم شده بود قرارگاه فتح را در اين منطقه شمالي مستقر کرديم ابتدا در حوالي رودخانه کرخه ، قرارگاه موقت ايجاد کرديم من از ارديبهشت سال 60 با نياکي آشنا شدم . از عملياتي که در تپه هاي الله اکبر بود ، و در طريق القدس با او قرارگاه مشترک داشتيم و عمليات فتح المبين سومين همکاري ما بود . و همکاري بعد هم در عمليات بيت المقدس بود فرمانده قرارگاه فتح از سپاه ، سردار صفوي بودند سمت چپ ،‌ارتفاعات ميش داغ است به طول 30 الي 40 کيلومتر ، آن ( با اشاره دست ) قله صعده است که تنگه دليجان را در خود دارد . انتهاي ارتفاعات ميش داغ به تنگه رقابيه ختم ميشود و متصل به برغازه مي شود مثلثي که از ارتفاعات دال پري تا جسر نادري را مي پوشاند ، ارتفاعات ميش داغ است و قاعده آن منطبق با خط مرز است که در اختيار دشمن بود از تيپ 1 زرهي گرداني را به تيپ 25 کربلا داديم . ما اين ادغام ها را فتح مي ناميديم فتح 1 ، فتح 2 ، فتح 3 ، در ارزيابي ها به اين نتيجه رسيديم که حمله کردن به تنگه رقابيه از مقابل مشکل است کمي جلوتر ، دشمن تحرک دارد . و در اين ضلع مثلث از مواضع خود در تاريخ 28/12/60 بيرون آمدند و حمله کردند . تا سازمان رزم ما را به هم بريزند مقاومت رزمندگان موجب شد به اهدافشان نرسند و ‌صياد پس از صحبت رشيد ، از دانشجويان مي خواهد بدون فوت وقت سوار کاميونها شوند و حرکت کنند . جاده اي که در آن ادامه مسير مي دهيم ، به خاطر بارندگي روزهاي گذشته پرنشيب و فراز شده است در ارتفاعات ميش داغ به تنگ زليجان مي رسيم . به بالاي يک ارتفاع مي رويم صياد از تيمسار عبادت براي بيان مطالب ، دعوت ميکند . او در سخنانش به سازمان رزم و فلسفه انتخاب اين نقطه براي استقرار قرارگاه ، اشاره مي کند . بعد از استراحتي کوتاه ، ستون کاميونها و سواريها حرکت ميکند . در عبور از جاده رملي کاميون شماره 2 در يک ناهمواري انباشته از رمل ، گير کرده و از حرکت باز مي ماند .

دانشجوها به سرعت از کاميون پياده مي شوند و شروع به هل دادن آن مي کنند ، صياد نيز به آنها مي پيوندد . در همين حال خودروي سواري تويوتا مربوط به واحد عقيدتي سياسي نيز در رمل فرو مي رود و دقايقي بعد با کمک همراهان از رمل خارج مي شود ولي کاميون همچنان در رمل باقي مي ماند . سرانجام اين کاميون توسط کاميون شماره 3 بکسل شده و از رمل خارج مي شود . به خاطر اين که باقي کاميونها به سرنوشت اين کاميون دچار نشوند ،‌صياد توضيح مي دهد که سرعت عبور مي بايست سرعتي متعادل و متوازن باشد ،‌بعد خود در کنار جاده رملي مي ايستد و با اشاره دست ، کاميونها را راهنماييي کند . تلاش صياد و ديگر دوستان براي عبور کاميونها در گرماي طاقت فرساي ظهر ، صحنه اي زيبا و بي بديل را فراهم آورده است . پس از عبور آخرين ماشين ، صياد در حالي که پوتينهايش در رمل فرو مي رود و خارج مي شود به طرف خودروي خود حرکت مي کند از اين صحنه هاي زيبا بچه هاي فيلمبردار و عکاس تصاويري ديدني تهيه مي کنند .

در سه راهي فکه سردار رشيد از همراهان جدا شده و به طرف دزفول مي رود . در ادامه راه ، در کنار ارتفاعي متوقف مي شويم ،‌صياد به سرعت بر فراز آن مي رود و سپس دانشجويان گرداگرد او حلقه مي زنند و تيمسار موقعيت منطقه را براي آنها تشريح مي کند :

‌ اينجا منطقه حساس قرارگاه فتح است . به نام تنگ رقابيه از اينجا که من ايستاده ام به طرف شمال برغازه و رقابيه است آن طرف ، آخر ارتفاعات ميش داغ است ، بين آن ارتفاع و اين ارتفاع ، تنگه رقابيه است اينجا عمده عمليات قرارگاه فتح رخ داده است ‌

ـ پس از صياد تيمسار عبادت نيز اوضاع جغرافيايي منطقه را توضيح مي دهد و از نحوه تدارکات و پشتيباني آذوقه و مهمات سخن ميگويد و مي افزايد :‌" اينجا همه ميادين مين بود ما بر مبناي طرح عملياتي معبر پيدا کرديم من يادم مي آيد تيمسار صياد آمدند بازرسي کردند من اصلاً‌تشخيص ندادم که چه کسي بسيجي است ،‌چه کسي ارتشي ما 7 گروه رزمي درست کرده و آماده حمله بوديم "

پس از اين صحبتها راه مي افتيم ،‌در کنار جاده ،‌جاليز و صيفي هندوانه توجه ام را جلب کرده است . در اين فکرم که اينجا روزي محل گذر تانک و نفربر بوده است ولي الان در رويشي ديگر سبز شده و زمين آن براي کشاورزان به ثمر نشسته است .

به محل تيپ 3 لشگر 92 مي رسيم . قبل از ما ، يکي از هلي کوپترها ، در آنجا به زمين نشسته است . در محوطه تيپ ، سايه درختان بيد ، کمي از گرماي طاقت فرساي ظهر مي کاهد . براي اقامه نماز و صرف ناهار ، همراهان قسمتهايي از محوطه را موکت فرش مي کنند . ساعتي را در اينجا مي گذرانيم و به راه مي افتيم . ستون کاميونها و سواريها جلوتر از ما حرکت مي کنند . صياد براي پيگيري قسمتي از برنامه مي خواهد که از هلي کوپتر استفاده کند ،‌ولي از طرفي به دليل نقص فني برنامه اش به هم مي خورد و از طرف ديگر ، خودروي او نيز زودتر حرکت کرده است ، در نتيجه فرمانده تيپ خودروي ديگري در اختيار او قرار مي دهد .

به منطقه دشت مي رسيم و در کنار سوله نيمه ساخته اي متوقف مي شويم . باد شديدي در حال وزيدن است و مانع از شنيدن صحبتهاي صياد و ديگر دوستان مي شود .

به محل اردوگاه باز مي گرديم . پس از اقامه نماز مراسم تجليل از شهدا و فرماندهان عمليات فتح المبين ، به همت بخش فرهنگي در حسينيه شروع مي شود . در مقابل حاضران نقشه عملياتي منطقه فتح المبين نصب شده است . دربندي پيام حضرت امام (ره) را در خصوص عمليات فتح المبين قرائت مي کند :

بسم الله الرحمن الرحيم

ان تنصروالله ينصرکم و يثبت اقدامکم

اخبار غرورآفرين جبهه هاي نبرد عليه قواي شيطاني را يکي پس از ديگري دريافت نمودم قلم قاصر است که احساسات خويش را ابراز کنم به قواي مسلح اسلامي که خدايشان نصرت آخرين را نصيب فرمايد ، تبريک عرض مي کنم . مبارک باد بر شما عزيزان افتخار آفرين پيروزي بزرگي را که با ياري ملائکه الله و نصرت ملکوت اعلي نصيب اسلام و کشور عزيز ايران ، کشور بقيه الله الاعظم ـ ارواحنا له الفدا ـ نموديد . رحمت واسعه خداوند بر آن مادران و پدراني که شما شجاعان نبرد در ميدان کارزار و مجاهدان با نفس در شبهاي نوراني را در دامن پاکشان تربيت نمودند . مژده باد به شما جوانان برومند در تحصيل رضاي پروردگار که از بالاترين سنگرها روحاني و جسماني ظاهري و باطني پيروزيد . مبارک باد بر بقيه الله ـ ارواحنا له الفدا ـ وجود چنين رزمندگان ارزشمند و مجاهدان في سبيل الله که آبروي اسلام را حفظ و ملت ايران را روسپيد و مجاهدان راه خدا را سرافراز نموديد . ملت بزرگ ايران و فرزندان اسلام به شما سلحشوران افتخار ميکنند . آفرين بر شما که ميهن خود را بر بال ملائکه الله نشانديد و در ميان ملل جهان سرافراز نموديد . مبارک باد بر ملت ، چنين جوانان رزمنده اي و بر شما ، چنين ملت قدرداني که به مجرد فتح و پيروزي توسط رزمندگان به دعا و شادي برخاستيد . اينجانب از دور دست و بازوي قدرتمند شما را که دست خداوند بالاي آن است مي بوسم و بر اين بوسه افتخار مي کنم . شما دين خود را به اسلام عزيز و ميهن شريف ادا کرديد و طمع ابرقدرتها و مزدوران آنان را از کشور خود بريديد و سخاوتمندانه در راه شرف و عزت اسلام جهاد کرديد ‌يا ليتني کنت معکم فافوز فوزا عظيما "

درود بر فرماندهان بزرگوار رزمندگان و بر همه مجاهدان راه عظمت کشور و اسلام ، و نفرت و لعنت بر منافقان و منحرفاني که مي خواستند يکي از انبارهاي مهمات چنين مجاهداتي را به آتش بکشند ، و غضب و سخط خداوند بر آن خدانشناساني که با کمک به صدام عفلقي مي خواستند او را نجات بدهند و شکر بي پايان خداوندي را که توانستيد با شکست مفتضحانه ، نيروي کفر را در بارگاه قادر متعال بي آبرو و در پيشگاه ملتهاي مسلمان منفور نماييد . من از خداوند تعالي نصرت نهايي شما عزيزان و شکست مخالفان حق را خواستارم .

درود بر شما و رحمت خدا بر شهيدان راه حق و شهداي جبهه نبرد حق عليه باطل و سلام بر عبادالله الصالحين

روح الله الموسوي الخميني ـ 1361/2/1

پس از پخش سرود جمهوري اسلامي و تصاويري از عمليات فتح المبين صياد شروع به صحبت مي کند :

" بسم الله الرحمن الرحيم ، رب ادخلني مدخل صدق و اخرجني مخرج صدق اللهم کن لوليک الحجه ابن الحسن اللهم اجعل انصاره و من اعوانه من از همه عزيزان اجازه مي خواهم صادقانه تر جلسه را برگزار کنيم و همرزمان عزيزم مي آيند از 5 قرارگاه و 5 خاطره به نيت 5 تن آل عبا مي گويند . ديشب که اينجا آمديم عزيزان دست اندرکار گفتند که يک وقت دير نياييد ، گفتم انشاالله خدا کمکمان ميکند ما دو سال پيش هم اين برنامه را در کردستان داشتيم ، که آنجا هم دو ساعت دير آمديم شما به بزرگواري ما را ببخشيد اين جلسه اگر يک بار ديگر يادآوري نشود در ترکيبش نتوان شايستگي آن را متوجه بشويم خانواده شهدا ، گلچين شده ( از شهداي ) همين عمليات (هستند) ،‌همرزمان عزيز و شايسته اي از ارتش و سپاه دعوت شدند برنامه امشب صرفاً به جهت تجليل از مقام خانواده شهداست "

صياد شيرازي در مقدمه خاطره خود مي گويد : "‌ خاطره بنده ، شهادت دادن بر مصاديق انقلاب اسلامي است حضرت امام در عمليات فتح المبين و بيت المقدس اظهارات مشخصي داشته اند ، در خرمشهر فرمود ، آن را خدا آزاد کرد . ما مصداقش را داريم ، سندش را داريم . در عمليات فتح المبين ؛ محور ،‌نقش ولايت بود و مقام شامخ نقش سرنوشت سازي داشت "

او بعد از اين مقدمه به خاطره تصميم گيري براي شروع عمليات و اعزام محسن رضايي با هواپيمايي شکاري (F.5 ) به تهران و کسب تکليف از حضرت امام (ره) اشاره ميکند .

در پايان مراسم ، از مقام والاي خانواده هاي شهدا ، تجليل و از تعدادي از فرماندهان عمليات فتح المبين نيز تشکر مي شود و به رسم يادبود هديه اي به آنان تقديم مي شود .

 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده