شهید عباس ناصری در خانوادهای مذهبی و مؤمن چشم به جهان گشود. وی با آغاز فعالیتهای بسیج، به این نهاد انقلابی پیوست و پس از مدتی، عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل شد و سرانجام در عملیات والفجر ۲ پس از فداکاریهای بسیار به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید «عباس ناصری بازیاری» در وصیتنامهاش مینویسد: وصیت من به پدر، مادر و همشهریانم این است که پیرو ولایت فقیه باشند، همیشه برای امام دعا کنند و رزمندگان را یاری دهند و همچنین برایشان دعا کنند.
خواهر شهید تعریف میکند: یادم هست علی آن زمان تنها 15 سال داشت، اما غیرت و نوعدوستیاش به قدری شگفتانگیز بود که هر کسی را تحت تأثیر قرار میداد. وقتی میدید مردم در حال ساختن سنگرها هستند، بیدرنگ به کمکشان میشتافت.
همسر شهید تعریف میکند: شهید، مردی از جنس صداقت و راستی بود. یک روز، نزدیک به یک قابلمه طلا پیدا کرد و آن را به خانه آورد. هیچ چیز نتوانست مانع از تلاش او برای یافتن صاحب آن طلاها شود. روزها و شبها گذشت.
شهید «صادق کهوری» در وصیتنامهاش مینویسد: ای همشهریان، ای همسنگران و ای برادران! فقط یک خواهش دارم؛ امام را تنها نگذارید و سنگر مرا خالی نگذارید. ای کاش هزار جان داشتم و همه را فدای اسلام میکردم.
شهید والامقام «عیسی زارعی» از کودکی علاقه خاصی به نماز و روزه داشت و همواره در نمازهای جماعت، جشنها و راهپیماییهایی که به مناسبت جمهوری اسلامی برگزار میشد. از شهادت و فداکاری در راه خدا سخن میگفت. او جوانی پاک، مؤمن و انقلابی بود.