خاطره‌‌ای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»
يکشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۱۵
برادر شهید تعریف می‌کند: برادرم عبدالله لابه‌لای کتاب‌ها می‌گشت و هر چه عکس شاه و یا تاج و... بود را پاره می‌کرد و به من می‌داد و می‌گفت: «ببر بیرون یا پاره کن یا بسوزان.» از همان روز با انقلاب و مبارزه آشنا شدم، حس می‌کردم روحیه انقلابی پیدا کرده‌ام.

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «عبدالله مسیحی ایسینی» يكم دی ماه 1340، در روستای ايسين از توابع شهرستان بندرعباس ديده به جهان گشود. پدرش محمدصالح، كشاورز بود و مادرش آمنه نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته رياضی درس خواند و ديپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. سی‌ام مهر ماه 1362، در مريوان توسط نيروهای عراقی بر اثر اصابت تركش به دست و صورت، شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای شهرستان زادگاهش واقع است.

شور انقلابی

شور انقلابی

ظهر بود که از مدرسه به خانه آمدم، برادرم عبدالله لابه‌لای کتاب‌ها می‌گشت و هر چه عکس شاه و یا تاج و... بود را پاره می‌کرد و به من می‌داد و می‌گفت: «ببر بیرون یا پاره کن یا بسوزان.»

از همان روز با انقلاب و مبارزه آشنا شدم، با انقلاب اُنس گرفتم، حس می‌کردم روحیه انقلابی پیدا کرده‌ام.

(به نقل از برادر شهید)

مهمان خدا

خیلی‌ها اصرار می‌کردند که عبدالله زودتر ازدواج کند و سروسامان بگیرد، وقتی از او سوال می‌کردند که چرا عروسی نمی‌کنی؟ می‌گفت: «من حتماً باید مهمان خدا شوم، اگر نشدم می‌آیم داخل مسجد صاحب‌الزمان(عج) و مراسم عروسی‌ام را آنجا برگزار می‌کنم» و بعد با لبخند ادامه داد: «عروسی می‌کنم... چرا عجله دارید؟!»

(به نقل از پدر شهید، محمدصالح مسیحی)

انتهای پیام/

شور انقلابی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده