حساسیت شهید «فرخینژاد» در انتخاب دوست
به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «اسماعیل فرخینژاد» بيست و پنجم بهمن ماه 1341، در شهرستان آبادان چشم به جهان گشود. پدرش محرم، نقاش خودرو بود و مادرش مرضيه نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و ديپلم گرفت. از سوی بسيج در جبهه حضور يافت. بيستم دی ماه 1365، با سمت فرمانده گردان كربلای 5 در شلمچه بر اثر اصابت تركش خمپاره به سر، شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
انتخاب دوست
احمد مرادی از دوستان قبل از جنگ اسماعیل بود، جنگ که شروع شد با خانواده به اصفهان رفتند، آنجا زبان انگلیسی درس میداد. جمشید شانهساز یکی دیگر از دوستان اسماعیل بود که الان ساکن آمریکاست، بهرام فیروزفر که ساکن فیروزآباد شیراز است هم یکی دیگر از دوستان صمیمیاش بود.
اسماعیل با همه دوست بود ولی با عدهی کمی رفاقت ویژه داشت، او برای رفاقت کردن ملاک و معیار برای خودش درست کرده بود، برای مثال آن فرد آدم خلاف و بدنامی نباشد، پایبند به ارزشهای دینی و مذهبی باشد و... اسماعیل این حساسیتها را نسبت به ما هم داشت تا با هر کسی دوست نشویم.
یک روز من و اسماعیل و پدر رفتیم تا از بازار مرغ زنده بخریم، پدرم خودش مرغ ذبح میکرد. مرغ را که خریدیم به طرف خانه حرکت کردیم، اسماعیل و مرغ صندلی عقب نشستند، اسماعیل مرغ را خیلی محکم گرفته بود تا فرار نکند. یک دفعه اسماعیل سکوت را شکست و گفت؛ آقا خراب کاری کرد!
پدرم با تعجب و خیلی جدی از توی آیینهی جلو نگاهش کرد و گفت؛ چی؟ آقا خراب کاری کرد؟ من کی این کار را کردم؟ من که جلو نشستم.
حرف پدرم که تمام شد، هر سه زدیم زیر خنده. طفلک اسماعیل از ترس و خجالت رنگش مثل گچ سفید شده بود. من و من کنان گفت؛ نه آقا جان، شما نه، منظورم مرغ بود. بعد با انگشت اشاره نقطهای را نشان داد و گفت؛ ببین روی صندلی چیکار کرده. صندلی کثیف شده.
پدرم سر به سر اسماعیل میگذاشت و میخواست مثل همیشه شاد باشیم. اما این موضوع، خاطرهی نابی شد که به اسماعیل بخندیم و سر به سرش بگذاریم.
(به نقل از برادر شهید، شهریار فرخینژاد)