خاطره‌‌ای از شهید «سالم زارعی»
دوشنبه, ۲۸ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۴۴
همرزم شهید تعریف می‌کند: به یاد دارم یک روز که به مرخصی شهری رفته بودیم، هنگام بازگشت به پایگاه، یک ماشین سپاه دیدیم که در دره‌ای سقوط کرده بود. کسی جرات پایین رفتن نداشت. زیرا مسیر صعب العبور بود و اگر کسی به پایین دره می‌رفت بالا آمدن برایش خیلی مشکل بود.

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «سالم زارعی» دوم شهريور 1343، در روستای تنبو شمالی از توابع شهرستان پارسيان به دنيا آمد. پدرش خلف، فروشنده بود و مادرش موزه نام داشت. تا پايان دوره ابتدايی درس خواند. سال 1361 ازدواج كرد و صاحب يک پسر شد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. يكم آذر ماه 1362، در پنجوين عراق بر اثر اصابت تركش به شكم و پا، شهيد شد. مدفن او در زادگاهش واقع است.

مک

ایثار شهید زارعی در لحظات بحرانی

شهید از نظر بنده واقعا انسانی مومن و متدین بود، همه را به یک چشم نگاه می‌کرد و همه دوستانش را از صمیم قلب دوست داشت. او انسانی پاک، بنده مخلص خدا و دارای اخلاق والای انسانی بود.

به یاد دارم یک روز که به مرخصی شهری رفته بودیم، هنگام بازگشت به پایگاه، یک ماشین سپاه دیدیم که در دره‌ای سقوط کرده بود. قابل ذکر است که محل خدمت ما استان کردستان، منطقه کوهستانی پنجوین بود، وقتی که توقف کردیم دیدیم که یک برادر سپاهی داخل ماشین گیر کرده است. کسی جرات پایین رفتن نداشت. زیرا مسیر صعب العبور بود و اگر کسی به پایین دره می‌رفت بالا آمدن برایش خیلی مشکل بود، اما شهید سالم زارعی داوطلبانه و با شجاعت و شهامت بسیار آماده رفتن به پایین دره شد. ما او را با کمک طناب به پایین فرستادیم، وقتی که شهید زارعی به اتومبیل سقوط کرده رسید با زحمت زیادی توانست آن برادر سپاهی را از داخل ماشین بیرون بکشد. راننده به شدت زخمی شده بود و توان راه رفتن نداشت. ما از بالا نظاره‌گر صحنه و در فکر راه و چاره‌ای بودیم که دیدیم شهید با صدای بلند فریاد زد که او به تنهایی توان بالا آمدن ندارد، پس من سر طناب را محکم به کمرم می‌بندم و او را با خود به بالا می‌آورم.

شهید سالم زارعی به سرعت دست به کار شد، ابتدا راننده زخمی را بر پشت خود سوار کرد و او را محکم به خود بست، پس از آن سر طناب را به کمر خویش بست و دستور داد که آن‌ها را به بالا بکشیم. ما چهار نفر بودیم و با سختی و زحمت زیاد آنها را بالا می‌کشیدیم ، سرانجام توانستیم پس از تقلای زیاد و مدت طولانی، آن دو نفر را بالا بکشیم.

وقتی که شهید سالم زارعی صعود کرد لبخندی از روی رضایت بر لب داشت و از اینکه انسانی را از مرگ حتمی نجات  داده بود دست‌ها را به سوی آسمان گرفت و شکر و سپاس خدای بزرگ را به جا آورد. او وقتی که لباس خود را بالا زد ما دیدیم که دورتا دور کمرش خط سیاهی به صورت کمربند ایجاد شده بود که در اثر فشار طناب و سنگینی آن دو نفر بود.

(به نقل از همرزم شهید، علی مزارعی)

مک

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده