طلب شهادت در سجده نماز
به گزارش نوید شاهد آذربایجان غربی، شهید معظم اسفندیار موسیزاده در ششم خرداد 1339 در روستای گلمرز از توابع شهرستان ارومیه دیده به جهان گشود. پدرش سلیمان، کشــاورزی میکرد و مادرش جمیله نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سال1360 ازدواج کرد و سپس به عنوان گروهبان یکم ارتش در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور یافت.
شهید اسفندیار موسیزاده سرانجام در پانزدهم بهمنماه 1361 در پایگاه تپه درمان مهاباد توسط نیروهای حزب دمکرات به اسارت درآمد و بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکر او را در شهرستان سلماس به خاک سپردند.
طیبه جباری قره قشلاقی همسر شهید اسفندیار موسی زاده، ۴۲ سال با خاطرات همسر شهیدش زندگی کرده است، آنها ۱۵ بهمن سال1360 ازدواج کردند تا اینکه در ۱۵ بهمنماه 1361 همسر به شهادت میرسد. ایشان در گفتگوی صمیمانه با نوید شاهد آذربایجان غربی یاد و خاطره شهید معظم را گرامی داشته و به خاطرات خود با شهید و دوران بعد از شهادت میپردازد که در ادامه میخوانید.
خاطرات شهید
شهید موسی زاده آدم خوب، مومن و متدین بود. ایشان بسیار به خانواده اهمیت میداد و پیرو ولایت فقیه و عاشق و دلداده امام خمینی(ره) بود و مدام میگفت من شهید خواهم شد و من هم گریه میکردم و می پرسیدم چرا شهید بشوی و شهید شدن چه معنی میدهد. او برایم از شهادت همرزمانش در جبهههای حق علیه باطل و شجاعتهایی که برای دفاع از وطنشان انجام داده اند شرح میداد و از شهادت امامان میگفت که مثل آنها خوشنام میشود و من هم خوشحال میشدم تا اینکه سرانجام در بهمن ماه 1361 شهید شد.
نحوه شهادت
شهید موسی زاده در شهر مهاباد در تپه درمان شهید شد. پیکرشان ۳۷ روز زیر برف بود، زمین را کندند و پیکر مطهرش را از زیر برف ها درآوردند. به ما که خبر دادند ۱۵ بهمن ماه 1361 شهید شده است و در ۲۳ اسفند ماه 1361 تشییع جنازه انجام شد. یادم هست هنگام خبر دادن از شهادتش، ابتدا یک برگه به من دادند و من هم به پدر شوهرم گفتم از مهاباد برگهای فرستادهاند، پدر شوهرم گفت خانه خراب شدیم، رفتن یک ماه دنبال جنازه در کوهها گشتند و بعد از ۳۷ روز جستجو، پیکر مطهر شهید را آوردند. بنیاد شهید به خوبی مسائل خانواده را پوشش میداد و مراسم تشییع باشکوهی با حضور آحاد مردم و همرزمانش برای شهید معظم گرفت. نهایتا پیکر شهید موسی زاده در ارومیه قطعه شهدا آرام گرفت. هر هفته برای فاتحه بر سر مزارش حضور پیدا و با ایشان درد و دل میکنم. همانطور که می دانیم شهدا زنده اند و بر اعمال ما حاضر و ناظر هستند.
شهادت در سالگرد ازدواج
شهید موسی زاده ارتشی و۲0 ساله بود که دائم در مناطق عملیاتی حضور داشت، در ابتدا برای دوره آموزش در شیراز به سر میبرد و بعد برای ادامه خدمت به سلماس و سپس ارومیه آمد و سرانجام در تپه درمان مهاباد به شهادت رسید. دقیقا یکسال بعد از ازدواجمان، 15 بهمن ماه 1361 شهید شد. خیلی عجیب است، زمانی که فکر میکنم دیوانه میشوم که چرا باید دقیقا یکسال بعد از عروسی و در سالگرد ازدواجمان اینطور میشد، ما دو ماه نامزد بودیم و سپس عروسی کردیم. اغلب اوقات ایشان در حال انجام ماموریت بود. همیشه میگویم ای کاش زنده بود، او در منزل با اهل خانواده بسیار با اخلاق برخورد میکرد و به نماز اول وقت اهمیت فراوان میداد. به من میگفت نماز بخوان و پیرو ولایت فقیه باش و قرآن یادم میداد، معلم بود و من شاگردش بودم، خدا رحمتش کند که شهادت نصیب هر آدمی نمیشود. همیشه در نماز یک ربع به سجده میرفت و به پروردگار عالم التماس میکرد که خدایا من شهادت میخواهم. ایشان از خانواده ای خوب و متدین بود، پدر شهید با توجه به اینکه کشاورز بود، در ماه رمضان با زبان روزه برای درو گندم به زمین کشاورزیاش میرفت و در هنگام اذان مغرب با یک لقمه آبدوغ و خرما افطار میکرد. آن مدتی که من عروشان بودم چه قبل از شهادت فرزندشان و چه بعد از آن، واقعا با تمام وجود به من توجه و خدمت کردند.
گفتگو از هادی وطن خواه