نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره ای از شهید
خاطره‌‌ای از شهید «حسین چراغ‌سوز»
مادر شهید تعریف می‌کند: «زمانی که به جنگ می‌رفت می‌گفت «من حقوقی نمی‌خواهم، همه می‌گیرند ولی من نمی‌خواهم پول بگیرم چون این جهاد فی سبیل الله است و کسی هم نباید در راه خدا پول بگیرد.»»
کد خبر: ۵۶۱۶۸۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۱

خاطره‌‌ای از شهید «یوسف جعفرپور»
برادر شهید تعریف می‌کند: «یک روز متوجه شدم که لنگ می‌زند، مجدداً از او پرسیدم دیگه چه شده است، درست راه نمی‌روی. صحبت کرد و گفت دوباره من را گرفتند و به ساواک بردند و...»
کد خبر: ۵۶۱۶۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۱

خاطره‌‌ای از شهید «ابراهیم تنیده»
مادر شهید تعریف می‌کند: «شهید برای رسیدن به قرب الهی در دل شب با خدا راز و نیاز می‌کرد و به بچه‌هایش که سنشان کمتر بود قرآن را یاد می‌داد.»
کد خبر: ۵۶۱۶۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۰

خاطره‌‌ای از شهید «محمد اکبری بیژن‌آباد»
برادر شهید تعریف می‌کند: «وقتی که محمد موقع اعزام سربازی‌اش بود سفارشات زیادی می‌کرد که مبادا پدر و مادر را اذیت کنم و بسیار مواظبشان باشم تا این که...»
کد خبر: ۵۶۱۶۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۰

قسمت دوم خاطرات شهید «بابک(رسول) ابراهیمی»
مادر شهید «بابک ابراهیمی» نقل می‌کند: «دیدم رسول در حال سجده اون‌قدر گریه کرده که از حال رفته. فکر می‌کنین معنی خوابم چیه؟ گفت: این خواب تا چند روز دیگه تعبیر می‌شه.»
کد خبر: ۵۶۱۵۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۹

خاطره‌‌ای از شهید «عبدالله شکری»
پدر شهید تعریف می‌کند: «تقدیر خدا بود که او به شهادت برسد و ما هم افتخار می‌کنیم که او شهید شده و راه امام حسین(ع) را ادامه داده است.»
کد خبر: ۵۶۱۵۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۹

خاطره‌‌ای از شهید «خلیل تختی‌نژاد»
فرمانده شهید تعریف می‌کند: «در سوریه به یکی از خطوط درگیر و خطرناک رفت. در حالی که می‌توانست در همان پشت خطوط در‌گیری بماند. همین روحیه جهادی و شجاعانه خلیل بود که ماندگارش کرد.»
کد خبر: ۵۶۱۴۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۶

خاطره‌‌ای از شهید «عبدالله داد اکبری‌نیا»
مادر شهید تعریف می‌کند: «گفتم همراه برادرش است با هم می‌روند و با هم به خانه برمی‌گردند ولی برادرش آمد و او را جا گذاشت.»
کد خبر: ۵۶۱۳۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۵

خاطره‌‌ای از شهید «سید علی‌اصغر حسینی زیارتی»
خواهر شهید تعریف می‌کند: «خیلی بچه مهربانی بود و آزارش به هیچ کس نمی‌رسید. زمانی که بچه بود گندم برمی‌داشت و روی لانه مورچه‌ها می‌نشست و برای آن‌ها...»
کد خبر: ۵۶۱۳۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۵

خاطره‌‌ای از شهید «عباس بازماندگان قشمی»
برادر شهید تعریف می‌کند: «برای مرخصی به میناب آمد، در آن‌جا بود که پیمان بستیم هیچ وقت از هم جدا نشویم. حتی در بدترین شرایط با هم عازم جبهه شدیم.»
کد خبر: ۵۶۱۳۶۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۵

خاطره‌‌ای از شهید «موسی محمدی قلات بالایی»
برادر شهید تعریف می‌کند: «قصد داشتیم به صورت امانت و جهت روشنایی موقت از سیم برق مسجد استفاده کنیم، وقتی شهید بزرگوار متوجه موضوع شدند...»
کد خبر: ۵۶۱۲۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۳

خاطره‌‌ای از شهید «خلیل تختی‌نژاد»
مربی شهید تعریف می‌کند: «گاهی هم سراغ هم تیمی‌هایش می‌رفت و کمک‌شان می‌کرد. در پایان مسیر با وجود اینکه مثل اکثر نیروها پایش تاول زده بود؛ خم به ابرو نیاورد و کاملاً...»
کد خبر: ۵۶۱۲۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۳

خاطره‌‌ای از فرزند شهید «غلام ذاکرنیا»
فرزند شهید تعریف می‌کند: «کنارم نبود ولی همیشه وجودش را حس می‌کردم. می‌دانستم هر کاری انجام دهم، می‌بیند و درک می‌کند.»
کد خبر: ۵۶۱۱۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۲

خاطره‌‌ای از شهید «رمضان حمزه‌ای»
برادر شهید تعریف می‌کند: «وقتی که شهید شد اهالی محل نمی‌دانستند کدام فرزند پدرم به شهادت رسیده است، کسی را اذیت نکرد و در مظلومیت شهید شد.»
کد خبر: ۵۶۱۱۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۹

خاطره‌‌ای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»
دائی شهید تعریف می‌کند: «خیلی افتاده، فروتن و خاکی بود، به همه احترام می‌گذاشت، برای حل مشکلات دیگران پیش‌دستی می‌کرد، به راستی معلم اخلاق بود.»
کد خبر: ۵۶۱۰۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۸

خاطره‌‌ای از شهید «خلیل تختی‌نژاد»
مادر شهید تعریف می‌کند: «روزها به سختی سپری می‌شد و چشم‌مان به تلفن بود تا شاید خلیل تماس بگیرد. خبری در تلویزیون نگرانی‌مان را چند برابر کرد...»
کد خبر: ۵۶۱۰۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۷

خاطره‌‌ای از شهید «زنده‌نوش ناظری»
پدر شهید تعریف می‌کند: «شهید در حال نماز خواندن بود که خمپاره‌ای درون سنگر می‌افتد و تمام کسانی که در سنگر بودند... »
کد خبر: ۵۶۰۷۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۱

برگرفته از خاطرات مادر شهید پرویز(امیر) فرخ زاده؛
مادر شهید پرویز (امیر) فرخ زاده روایت می‌کند:من هرگز شهادت پسرم را باور نداشتم. ۱۱ سال تمام به دنبالش گشتیم چند سال بعد از شهادت پسرم در اربعین حسینی، در مجلس روضه‌ای نشسته بودم و متوسل به حضرت زینب (س) شدم و گفتم: «نشانی از پسرم برایم بفرست...» ادامه این خاطره را بخوانید.
کد خبر: ۵۶۰۷۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۰

خاطره‌‌ای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»
پدر شهید تعریف می‌کند: «دوست داشت هر چه زودتر لباس تعزیه بپوشد و شبیه‌خوان حضرت سکینه(س) شود. هشت سال بیشتر از سنش نگذشته بود که به آرزویش رسید و نوحه‌خوان شد...»
کد خبر: ۵۶۰۷۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۰

خاطره‌‌ای از شهید «محمد ایرانمنش»
فرزند شهید تعریف می‌کند: «او مرد دریا بود، دست‌هایش آرامش و طوفان دریا را بارها لمس کرده بود. وقتی از صید برمی‌گشت شکر نعمت را به جا می‌آورد و... »
کد خبر: ۵۶۰۶۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۹