شهيد "رحمت الله بطيارى" در قسمتى از وصيت نامه خود به خواهر ان سفارش مى كند و مى گويد: «ا خواهر م، سلاح تو حجاب است و با حجاب خود مى توانى سلاحم را برگيرى.» ادامه وصيت نامه اين شهيد بزرگوار را در نويد شاهد مازندران بخوانيد.
کد خبر: ۴۷۱۵۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۳
خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(27)
خواهر شهید یعقوبعلی محمدی نقل می کند: آنقدر به فكر جبهه بود كه يك بار زخمى شده و در خانه به خواب رفته بود، ديدم در خواب مى گويد، "عجله كنيد، نيروها حركت كرده اند، شما عقب مانده ايد."
کد خبر: ۴۷۰۰۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۰۴
دلتنگی خواهر شهید "عبدالمهدی پیرحیاتی" در غیاب برادر : من پشتكار و تلاش خستگي ناپذيري را از تو الهام گرفتم زيرا كه هميشه معلم و يار و ياورم بودي چگونه مي توانم تو را فراموش كنم زيرا كه مديون توأم و در بينش و بصيرت وامدار تو. ادامه این دلنوشته را در نوید شاهد ایلام بخوانید.
کد خبر: ۴۶۸۹۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۲
نوید شاهد کلیپ مصاحبه با خواهر شهید "اصغر بیات" را منتشر کرد.
کد خبر: ۴۶۸۹۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۲
در ششمین دوره اجلاسیه کنگره ملی همفکری بسیج دانشآموزی، از مادر شهید فهمیده تقدیر شد.
کد خبر: ۴۶۷۱۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۳
خواهر شهید «علی اکبر خزائی» میگوید که روزی بر سر مزار برادر شهیدم رفتیم، شب در رویا دیدم که دو دستهگل به من داد و گفت...ادامه این نقلقولها را در چهارپرده روایت از این شهید بخوانید.
کد خبر: ۴۶۵۸۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۱
خواهر شهید " شفیعی" در فراق برادر چنین می نویسد:برادر عزیزم کودک دلم بهانه سنگر جبهه تو را می گیرد و شور ایمانم به یاد دعای شبانه تو برای پدر و مادر مرا سخت بی قرار می کند، بعد از تو برای من دنیا سخت و غیر قابل تحمل است، امیدوارم مرا درک کنی. دلتنگتم برادر...
کد خبر: ۴۶۵۷۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۷
خواهر شهید شهید میکائیل کریمی میگوید: کم مانده بود به عید نوروز. برادرم میکائیل به من و خواهر ها عیدی داد. ذوق زده بودم. مبلغی که از برادرم عیدی گرفته بودم به قدری زیاد بود که میتوانستم یک چیز خوب و باارزش برای خودم بخرم.
کد خبر: ۴۶۳۵۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۱۸
خواهر شهید حسین فاتحینژاد میگوید: چند دقیقه بعد از آخرین درخواستش همۀ بی قراری هایش تمام شد. حسین آرام آرام روی تخت خوابیده بود. دیگر نه تشنه بود و نه بی حال.
کد خبر: ۴۶۳۵۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۱۷
"علی اصغر ورزشکار بود وقبل ازاینکه بره جبهه هم ورزش می کرد . رفت سربازی و تو ورزشگاه های مشهد هم این ورزش رو ادامه داد . خیلی هم تشویقی گرفت .نزدیک جبهه رفتنش گفت ، من این بازوها رو قوی کردم که با دشمنان اسلام بجنگم" آنچه خواندید بخشی از مصاحبه نوید شاهد سمنان با "عالیه بیگم قابلی" مادر شهید و "طیبه شمس" خواهر شهید علی اصغرشمس است که توجه شما را به خواندن این مطلب جلب می کنیم.
کد خبر: ۴۶۲۱۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۳۰
خواهر شهید حسین فاتحینژاد میگوید: از خانه که بیرون می رفتم سریع برمیگشتم و زل می زدم به عکس لب طاقچه، می گفتم حسین دل تنگ می شود!
کد خبر: ۴۶۰۶۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۹
دلنوشتهای برای برادر شهید
هر چند زبانم یارای گفتن کلمه شهید برای تو را ندارد ولی این راهی بود که تو دوست داشتی و آرزوی همیشگی ات بود.
کد خبر: ۴۶۰۵۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۷
خاطرهای از شهید محمد حسین تجلی
خواهر شهید محمدحسین تجلی میگوید: محمد حسین سپرد تا او را برای نماز صبح بیدار کنم. نزدیک اذان صبح بود که بیدارش کردم؛ اما طوری به خواب رفته بود که صدایم را نمی شنید.
کد خبر: ۴۶۰۵۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۷
غرق تماشای دعوای آن دو نفر بودم. چقدر جالب با هم بحث می کردند. متوجه شدم حسین نیست. این طرف و آن طرف را نگاه کردم. منتظر ماندم تا بالاخره حسین آمد،با چوب کبریتی در دست!
کد خبر: ۴۶۰۳۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۵
انالله و انا الیه راجعون
روح بلند حاجیه خانم فاطمه(خدیجه) اردستانی مادر گرامی سردار شهید «مصطفی زواره» و خواهر شهید «احمد ازدستانی» از بخش ورامین به روح شهیدانش پیوست.
کد خبر: ۴۵۹۳۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۲
خواهر شهید ولی الله علی بابائی درباره برادر خود میگوید: بعضی وقتها کارگری میآمد، دو ساعتی کار میکرد و می رفت. ولی الله هم پول یک روز کامل را به او میداد.
کد خبر: ۴۵۹۳۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۲
خواهر شهید همتعلی مهدیلو از برادر شهید خود میگوید: دم سحر وقتی رفتم سر دیگ دیدم همۀ یک گوشه خوابشان برده است و همت تنهایی هلیم را هم می زند و زیر لب چیزی میگوید. همزن را از او گرفتم و خودم شروع کردم به هم زدن.
کد خبر: ۴۵۸۷۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۴
خواهر شهید رسول موسوی از برادر خود چنین میگوید: دیدن داداش برای همۀ ما دلگرمی بود. مامان با اینکه انس خاصی به رسول داشت و از دوری اش دلتنگ می شد، هیچ وقت جلوی او چیزی نمی گفت. پای حرف های مامان و سیدرسول که مینشستم میدیدم مامان او را به رفتن تشویق هم میکند.
کد خبر: ۴۵۸۷۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۹
خواهر شهید شهید اباصلت سهرابی میگوید: تازه عروس و داماد بودند. دعوتشان کرده بودم برای پا گشا. زنداداش را خودم معرفی کردم. همدیگر را پسندیدند و ازدواجشان سر گرفت.
کد خبر: ۴۵۸۷۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۸
خواهر شهید بهرام حیدری تعریف می کند: اولین بار که میخواست به جبهه برود، نه پدرم راضی بود و نه مادرم. شانزده سال بیشتر نداشت. می گفت: تو رو خدا رضایت بدید من همین یک بار رو برم.
کد خبر: ۴۵۸۷۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۷