خاطره خودنوشت شهيد "عبدالشهاب ميری" (3)؛
شهيد "عبدالشهاب ميری" در دفتر خاطرات خود می نویسد: ...در ساعت 10:20 دقيقه شب حزب دمکرات در چند متري پايگاه چندين آر پي جي به سوي پايگاه گرماب پرتاب کرد و همگام با تيربار و اسلحه هاي کلاچ و گرينوف و سيمينوف : اما خوشبختانه با کمک لطف پروردگار و امدادهاي غيبي تمام اميد دشمن به نااميدي منتقل شد ...
کد خبر: ۴۷۶۴۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۰۳
بررسی الگوی مدیریت فرماندهان شهید
رئیس بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی: اگر امروز باکری و سلیمانی بودند، برای تأمین سلامت مردم مبارزه میکردند.
کد خبر: ۴۷۶۴۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۸
شهید " کاظم فتحی زاده" فرمانده و مسئول واحد تخریب نام آور استان ایلام بود که هم در زمان جنگ از خود رشادت های بی نظیری به جای گذاشت و هم پس از جنگ و بالاخره همانطوری که خود پیش بینی کرده بود بر اثر انفجار مین ضد تانک تله ای توفیق شهادت یافت. نوید شاهد ایلام در سالگرد این شهید والامقام به بیان خاطره ای از همرزم شهید می پردازد.
کد خبر: ۴۷۶۲۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۵
مادر شهید " ابراهیم آرامش" خاطره ای از پسر شهیدش نقل می کند که از اشتیاق وی برای شهادت حکایت دارد چرا که در زمان اعزام به جبهه سنش قانونی نبوده و او متوصل به راه دیگری برای پذیرش در جبهه شده است... نوید شاهدتهران بزرگ شما را به مطالعه کامل این از این خاطره دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۶۰۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۱
مادر شهید "غلامرضا قالبدارنیا" در مصاحبهای به بیان خاطره ای از شکرگزاری فرزند شهیدش پس از اعلام رضایت مادر جهت اعزام به جبهه میپردازد، که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت میکنیم.
کد خبر: ۴۷۵۹۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۰
خاطره ای از شهید سید محمد کدخدا؛
در خاطره ای از شهید "سیدمحمد کدخدا" آمده است: در عملیات کربلای چهار، گلوی یکی از بچه ها ترکش خورده بود و خونریزی شدیدی داشت. سید محمد اصرار داشت که هر چه سریع تر او را به عقب ببریم. با سید چهار نفر شدیم و او را روی دست بلند کرد...
کد خبر: ۴۷۵۸۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۰
مادر شهید "محسن عرب زاده نیاسر" میگوید: محسن تنها برای من یک فرزند نبود بلکه معلمی بود که از وی درس میگرفتم. درس شجاعت، شهامت و دین داری. نوید شاهد اصفهان به مناسبت سالگرد شهادت این شهید به معرفی این عزیز پرداخته است.
کد خبر: ۴۷۵۶۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۵
معرفی کتاب؛
کتاب نقاش خاطره ها اثر سارا مصطفینژاد دانشآموز سیرجانی با موضوع رزمندگان و دفاع مقدس منتشر شده است.
کد خبر: ۴۷۵۶۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۵
مادر " شهید تاجیک فر" میگوید: «هنگامی که پسرم می خواست به تهران بیاید پول نداشت، چو به صندوق جبهه کمک کرده بود. اما به دلیل مشکلات زیاد رزمندگان راضی هم نشد پولش را پس بگیرد.» متن این خاطره زیبا را در نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.
کد خبر: ۴۷۵۵۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۴
برادر شهید "رضا یاری" می گوید: «ما هر دو در جبهه بودیم من چنگوله و برادرم دهلران، خیلی به هم وابسته بودیم. می خواست به دیدار من بیاید که به علت نا امنی منطقه من گفتم خودم به ملاقاتش می آیم، دو روز بعد از آن دیدار بود که خبر شهادتش را شنیدم.» متن این خاطره زیبا را در نوید شاهد ایلام بخوانید.
کد خبر: ۴۷۵۵۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۴
پدر شهید "مجید داییدایی" در مصاحبهای به بیان مقاومت شهید در مقابل مال دنیا میپردازد، که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت میکنیم.
کد خبر: ۴۷۵۵۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۴
شهید «علیاصغر محمودی» از شهدای دوران دفاع مقدس است که در فاو به شهادت رسید. از او خاطره خودنوشتی به یادگار مانده است که در ادامه میخوانید.
کد خبر: ۴۷۵۵۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۴
همرزم شهید " حیات سروری" در بیان خاطره ای از شهید چنین می گوید:«شب قبل از عمليات، در شهر مريوان با چند تن از دوستان دور هم نشسته بوديم. جوانی خوشسيما با محاسنی كمپشت و چهرهای نورانی با لبانی خندان وارد شد كه كلاه حاجیها را بر سر داشت،تا آن لحظه او را نديده بودم ،یکی از بچه ها به او گفت آقای سروری نورانی شدهای! خبری هست!؟ خيلی مؤدبانه گفت: بله! فردا شهيد می شوم، براي همین آمدهام بگویم اين انگشتر را بعد از شهادتم به مادرم بدهید!»ادامه این خاطره زیبا را در نوید شاهد ایلام بخوانید.
کد خبر: ۴۷۵۴۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۳
شهید «یونس خدری» از شهدای دوران دفاعِ مقدس است که بعد از تحمل آلام جانبازی به شهادت رسید. او خاطرات خودنوشتی دارد که از همرزمانش یاد میکند.
کد خبر: ۴۷۵۳۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۱
همرزم شهید "زین العابدین محمدی" میگوید: هرکس از خواب بیدار می شد پتویش را روی او می انداخت و او هم در آن گرما در زیر و تو مانده بود.
کد خبر: ۴۷۵۲۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۰
همرزم شهید "سید جلال محمدی" میگوید: وقتی با سید جلال شوخی میکردند ناراحت نمیشد.
کد خبر: ۴۷۵۲۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۱
مادر شهید "محمد محمدی" میگوید: هیچ وقت یادم نمی رود قرار بود چند نفر به عیادتش بیایند. محمد مرا صدا کرد و گفت مادر اگر بچه ها چیزی خواستن بگو نداریم .حتی آب .
کد خبر: ۴۷۵۲۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۰
مادر شهید "جعفر مقدم" میگوید: ماه رمضان بود که یک نفر به مغازه می آید و جلوی چشم او روزه خواری می کند و همچنین سفارش کار می دهد.
کد خبر: ۴۷۵۲۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۰
شهید "ذبیح اله مقدم" کشاورزی منصف بود و همیشه به روزی دیگر افراد نیز فکر میکرد.
کد خبر: ۴۷۵۲۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۰
نقل می کنند که شهید "علی عباس خوز" قبل از شهادت به شوخی به مادرش گفت: « مادر جان خودت را آماده كن که همين روزها به جرگه مادران شهدا خواهی پيوست.» گرچه مادر آن روزها دل نگران سخن فرزندش شد اما به خوبی معنای این جمله را حس کرد، عباس او قرار بود آسمانی شود... جزئیات این خاطره را در نوید شاهد ایلام بخوانید.
کد خبر: ۴۷۵۲۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۰