شهید "محمدرضا کاظمی" و شهید "غلامرضا رهبان" به فاصله ۳۰ روز از هم متولد و دقیقاً به فاصله ۳۰ روز از هم به فیض شهادت نایل آمدند تا باز هم همدیگر را تنها نگذارند. نوید شاهد ایلام به مناسبت سالگرد شهید رهبان به ذکر خاطره ای جذاب از این شهیدان والامقام به عنوان «هم شیره های ابدی» می پردازد.
کد خبر: ۴۶۸۷۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۱
شهدای مدافع حرم استان زنجان همچنانکه در جبهه های حق علیه باطل در هشت سال دوران دفاع مقدس جنگیدند در جبهه مقاومت نیز حضور یافته و جان خود را تقدیم کردند.
کد خبر: ۴۶۸۷۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۹
مادر شهید "شهریاری" با اشاره به اینکه مجید از همان ابتدا شخصیت موفقی در تحصیل و کارش بود، اما هیچوقت برایش اهمیتی نداشت و حتی انتظار تشویق هم بابت موفقیتهایش نداشت، گفت: زمانی که در مقطع دکتری قبول شده بود به هیچ یک از اعضای خانواده این موضوع را اطلاع نداده بود.
کد خبر: ۴۶۸۷۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۹
خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(22)
مادرش از حضور مستمر او در جبهه اظهار نگرانى مى كرد و "عبدالحسين" تا او را راضى نمى كرد راهى جبهه نمى شد و به شوخى مى گفت: "من بالاخره خواهم آمد يا عمودى يا افقى".
کد خبر: ۴۶۸۷۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۰
خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(21)
شهید "ناصر شهبازی" در يكى از روزهاى حضور در جبهه جنگ جنازه يكى از نيروهاى خودى را در بالاى تپه اى مشاهده كرد، تپه اى كه با حضور سربازان عراقى امكان نزديك شدن به آن وجود نداشت. ناصر تصميم مى گيرد به تنهايى اقدام كند. در نزديكى صبح هنگامى كه همراه جنازه بر مى گردد به يكى از همرزمانش مى گويد: "حالا مى توانم راحت بخوابم."
کد خبر: ۴۶۸۶۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۹
صید مراد احمدیان همرزم شهید "کاظم فلاحی" می گوید: تابستان سال 1361 بود. آن زمان من مسئول تداركات و رساندن اقلام غذايي به جبههها بودم . يك روز براي ديدار با خانواده راهي منزل شدم . خانهي ما در بخش صالحآباد بود . بين راه كاظم را ديدم . من و كاظم دوست و همسايه بوديم . او را سوار كردم تا به اتفاق هم به صالح آباد برويم . مقداري خرما همراه داشتم . به او خرما تعارف كردم . كاظم يك دانه خرما برداشت . وقتي كه بحث پيش آمد و فهميد كه اين خرماها را من بايد براي جبههها ميرساندم و از آنها به او تعارف كردهام برآشفته شد
کد خبر: ۴۶۸۴۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۵
جانباز یارقلی میگوید: مادرم خيلي مُصر بود تا براي آخرين بار چهرهي فرزند شهيدش را ببيند و با او وداع كند. مجبور شديم به مادر بگوييم كه جنازه سر ندارد و نميتواند طاقت ديدن آنرا داشته باشد.
کد خبر: ۴۶۸۳۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۳
خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(20)
همسر شهید "روحاله شکوری" میگوید: بعد از ازدواج مشكلات او دو برابر شد ولى با وجود سمت هاى مهمى كه داشت هرگز از امكانات سپاه استفاده نمى كرد.
کد خبر: ۴۶۸۳۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۴
مادر گرانقدر شهید "ابوالفضل احمدی" در مصاحبهای از علاقهی شهید به امام رضا(ع) و تدفینش در بهشت رضای مشهد مطالبی بیان کرده که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت میکنیم.
کد خبر: ۴۶۸۳۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۲
خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(19)
زمانى كه پيشنهاد ساختن راه روستای ینگجه مطرح شد گروهى به دليل مسائل مالى با آن مخالفت كردند. اما شهید "رضا زلفخانی" اولين قدم را برداشت و حلقه ازدواج خود را براى شروع كار تقديم كرد.
کد خبر: ۴۶۸۳۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۳
از شهید «محمد رضایی» مناجات نامه کوتاهی به یادگار مانده است که نوید شاهد البرز آن را در سالگرد شهادتش منتشر میکند.
کد خبر: ۴۶۸۲۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۱
معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اصفهان در جلسه مشترک با قائم مقام و مسئولین صدا و سیما در خصوص اجرا و تولید خاطره نگاری والدین معظم شهدا در طرح اسناد افتخار با یکدیگر به بحث و تبادل نظر پرداختند.
کد خبر: ۴۶۸۲۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۲
خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(18)
شهید "مجتبی رهبری" سهميه غذاى خود را به ديگر رزمندگان مى داد و غذايى كه در ته قابلمه باقى مى ماند استفاده مى كرد؛ حتى در مواردى كه مشاهده مى كرد رزمنده اى در پست نگهبانى خوابيده است بجايش نگهبانى مى داد.
کد خبر: ۴۶۸۱۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۲
خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(17)
مادر شهید "میرزاعلی رستمخانی" مى گويد: "بارها با كُت از خانه بيرون مى رفت و بدون كت برمى گشت ما مى فهميديم كه به فرد مستمندى كمك كرده است.
کد خبر: ۴۶۸۱۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۱
خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(16)
شهید "غلامرضا رجبی گوندره" بنابر سفارش برادر شهيدش، جاى او را پر كرد و نگذاشت سنگرش خالى بماند.
کد خبر: ۴۶۸۱۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۳۰
خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(15)
فعاليتهاى شهید "اسداله حیدری" به حدى رسيده بود كه موجب نگرانى برادر بزرگترش شده بود، مادرش مى گويد: "برادرش يك روز به من گفت: به اسد بگوييد چنين نكند، مى آيند و او را مى گيرند". اسداله هم در جواب گفته بود ما براى كشته شدن آماده ايم."
کد خبر: ۴۶۸۱۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۹
مادر گرانقدر شهید "ناصر کیایی" خاطره ای از مجروحیت این شهید سرافراز و آرزوی گمنام شدنش بیان کرده که شما را به تماشای فیلم این خاطره دعوت میکنیم.
کد خبر: ۴۶۸۰۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷
خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(14)
پسر عموی شهید "اميرحسين جهانشاهی" می گوید: قبل از عمليات مى خواستيم به همراه اميرحسين و برادرم اسفنديار روى پل كارون در اهواز عكس بيندازيم. گفت ما سه تا پسرعمو هستيم و از ما سه نفر يك نفر برنمى گردد و آن يك نفر من هستم؛ صبر كنيد من به حمام بروم بعد بيايم و عكس بيندازيم؛ هر چه گفتيم 170 نفر نيرو منتظر ما هستند قبول نكرد و با اصرار منتظر شديم تا برگردد.
کد خبر: ۴۶۸۰۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۸
در نشست «خاطرهنویسی با رویکرد ادبیات اسارت» در اردبیل مطرح شد؛
مرتضی سرهنگی، پژوهشگر حوزه ادبیات پایداری، گفت: ادبیات جنگ یک گونه ادبی شناخته شده در جهان بوده و خاطرات اسرای جنگی، انسانیترین نوع ادبیات است.
کد خبر: ۴۶۸۰۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷
خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(13)
همسر شهید "کمال الدین جان نثار" میگوید: روز 13 آبان 1357 بود كه آماده شده بودم به دانشگاه تهران جهت شركت در تجمع دانشجويان بروم. در همين حال حاج كمال به منزل آمدند و پرسيدند كجا مى روى؟ گفتم كه اگر شما اجازه بدهيد قصد دارم به تظاهرات جلوى دانشگاه تهران بروم،ايشان گفت: حالا با هم مى رويم.
کد خبر: ۴۶۸۰۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷