خاطرات شهدا - صفحه 2

navideshahed.com

برچسب ها - خاطرات شهدا
روایتی خواندنی از زبان شهید «قاسم خان نظری»
در غروب بمباران، وقتی همرزمی از نبودن در چهلم پدرش می‌نالید، هیچ‌کس نمی‌دانست دیدار او با پدر، نه در خانه که در بهشت رقم خواهد خورد. روایت ناب شهید «قاسم خان نظری» را در ادامه بخوانید.
کد خبر: ۵۸۹۱۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۹

روایتی خواندنی از زبان شهید «قاسم خان نظری»
در غروب بمباران، وقتی همرزمی از نبودن در چهلم پدرش می‌نالید، هیچ‌کس نمی‌دانست دیدار او با پدر، نه در خانه که در بهشت رقم خواهد خورد. روایت ناب شهید «قاسم خان نظری» را در ادامه بخوانید.
کد خبر: ۵۸۹۱۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۹

خواهر شهید «حسین باباخانی» نقل می‌کند: «گفت: خیالت راحت! پرسیدم: از چه بابت؟! گفت: تو در امان هستی. من تا به حال به هیچ نامحرمی نگاه نکردم، مطمئنم کسی هم به تو نگاه نخواهد کرد.»
کد خبر: ۵۸۹۱۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۳۰

«مهدی کسی بود که وارد منطقه عراقی‌ها شد و یک اورکت به غنیمت آورد؛ بنابراین می‌توان گفت که ترسی از توپ و تانک دشمن در مهدی وجود نداشت ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «مهدی شالباف» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۸۹۱۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۸

برگی از خاطرات جانبازان؛
«علی‌اکبر پس از کمی تفکر رو به هوشنگ کرد و از او پرسید آیا حوریان بهشتی بچه‌دار هم می‌شوند همه از این سؤال او به خنده افتادیم. یکی گفت از الان به فکر خورد و خوراک‌شان نباش؛ چرا که خدا بزرگ است ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات جانباز سرافراز «عمران ثقفی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۸۹۰۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۷

برگی از خاطرات شهید رئیس‌جمهور «رجایی»؛
«آقای رجایی از ساختمان نخست‌وزیری بازدیدی کرد و اتاق هویدا را به عنوان اتاق کار نخست‌وزیر به ایشان نشان دادند. آقای رجایی گفت: «اتاق قشنگی است؛ ولی به درد موزه می‌خورد، نه کار! ...» ادامه این خاطره از شهید رئیس‌جمهور «محمدعلی رجایی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۹۰۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۷

برگی از خاطرات شهید رئیس‌جمهور «رجایی»؛
«آقای رجایی از ساختمان نخست‌وزیری بازدیدی کرد و اتاق هویدا را به عنوان اتاق کار نخست‌وزیر به ایشان نشان دادند. آقای رجایی گفت: «اتاق قشنگی است؛ ولی به درد موزه می‌خورد، نه کار! ...» ادامه این خاطره از شهید رئیس‌جمهور «محمدعلی رجایی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۹۰۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۷

قسمت دوم خاطرات شهید «محمود امی»
مادر شهید «محمود امی» نقل می‌کند: «توی تکیه ابوالفضل، سمت راست قبله زمین باز شد و آمد بیرون. پیش او رفتم. محمود با خنده گفت: من هم اومدم. بعد آن خواب خیالم راحت شد که هرجا من هستم محمود هم حضور دارد.»
کد خبر: ۵۸۹۰۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۰

قسمت نخست خاطرات شهید «محمود اُمی»
مادر شهید «محمود امی» نقل می‌کند: «نیمه شب دیدم وسط حیاط، عبایی روی دوشش انداخته بود. دست‌هایش را بالا برده و دعا می‌کرد. گفتم: بچه‌ام نماز شب می‌خونه و دعا می‌کنه، خدایا! دعاش رو مستجاب کن.»
کد خبر: ۵۸۹۰۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۸

مادر شهید «حسینعلی اکبرپور» نقل می‌کند: «بی قید و بند عاشق آقایش حسین(ع) بود. عاشق کشته شدن مثل او بود. شهادت را با نام حسین(ع) برای خودش معنا کرده بود. نوکری امام حسین(ع) تمام عزت دنیایش بود.»
کد خبر: ۵۸۹۰۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۸

مادر شهید «ابوالقاسم اصلاحی» نقل می‌کند: «پزشکان تصمیم گرفتند برای جلوگیری از پیشرفت عفونت، پایش را قطع کنند. نمی‌توانستم قبول کنم. چقدر اشک ریختم و ائمه را صدا زدم. دکتر آمد و عکس جدیدی را که از پایش گرفته بودند کنار تخت گذاشت و گفت: دیگه احتیاجی نیست که پاشو قطع کنیم. مثل یک معجزه می‌مونه!»
کد خبر: ۵۸۸۹۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۸

مادر شهید «ابوالقاسم اصلاحی» نقل می‌کند: «پزشکان تصمیم گرفتند برای جلوگیری از پیشرفت عفونت، پایش را قطع کنند. نمی‌توانستم قبول کنم. چقدر اشک ریختم و ائمه را صدا زدم. دکتر آمد و عکس جدیدی را که از پایش گرفته بودند کنار تخت گذاشت و گفت: دیگه احتیاجی نیست که پاشو قطع کنیم. مثل یک معجزه می‌مونه!»
کد خبر: ۵۸۸۹۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۸

مادر شهید «ابوالقاسم اصلاحی» نقل می‌کند: «پزشکان تصمیم گرفتند برای جلوگیری از پیشرفت عفونت، پایش را قطع کنند. نمی‌توانستم قبول کنم. چقدر اشک ریختم و ائمه را صدا زدم. دکتر آمد و عکس جدیدی را که از پایش گرفته بودند کنار تخت گذاشت و گفت: دیگه احتیاجی نیست که پاشو قطع کنیم. مثل یک معجزه می‌مونه!»
کد خبر: ۵۸۸۹۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۸

«یک‌ مرتبه به یاد حضرت فاطمه(س) افتادم و بی‌اختیار اشک از چشمانم جاری شد در فکر بودم که در کجا بنشینم و برای آن حضرت اشک بریزم ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۸۹۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۰

«هر سه تا تشنه و نالان کناری نشستیم. از همه بیشتر مصیب ضعف داشت. ابراهیم شروع کرد به اصرار که مسیب روزه‌اش را بخورد. هنوز به سن تکلیف نرسیده بودیم؛ اما با مقاومت مسیب روزه را تا موقع افطار ادامه دادیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «مصیب مرادی‌کشمرزی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۸۸۸۶۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۹

«هر سه تا تشنه و نالان کناری نشستیم. از همه بیشتر مصیب ضعف داشت. ابراهیم شروع کرد به اصرار که مسیب روزه‌اش را بخورد. هنوز به سن تکلیف نرسیده بودیم؛ اما با مقاومت مسیب روزه را تا موقع افطار ادامه دادیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «مصیب مرادی‌کشمرزی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۸۸۸۶۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۹

برگی از خاطرات؛
«در گام اول حضورم در پایگاه شروع به دسته‌بندی نیرو‌ها و وظایف کردم. موضوع درجه‌بندی نیرو‌ها بسیار مهم بود، چون در گرماگرم وقایع آن سال هنوز ارتش، ژاندارمری، سپاه و ... تماما مستقر نشده بودند و بیم هرج‌ومرج و غارت در شهر وجود داشت طبیعتاً اگر این وقایع اتفاق می‌افتاد مردم نسبت به انقلاب بدبین می‌شدند ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «دکتر پرویز لطفی» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۸۷۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۶

شهید انقلاب، «نصرت‌الله انصاری»، اولین روحانی قزوین که سه سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، به دست ساواک به شهادت رسید و شهادتش الهام‌بخش جهاد و مبارزه شد.
کد خبر: ۵۸۸۵۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۷

اولین روحانی قزوین که سه سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، به دست ساواک به شهادت رسید و شهادتش الهام‌بخش جهاد و مبارزه شد.
کد خبر: ۵۸۸۵۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۷

شهید انقلاب، «نصرت‌الله انصاری»، اولین روحانی قزوین که سه سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، به دست ساواک به شهادت رسید و شهادتش الهام‌بخش جهاد و مبارزه شد.
کد خبر: ۵۸۸۵۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۷