خوش آنکه تا ز عدم، قدم به ملک وجود/ ندید در همه کون و مکان هوای حسین (ع)/ خوش آنکه همچو نی اندر نواست در همه بند/ ز نالههای غریبان بینوای حسین (ع)/ خوش آنکه سر عوض پا نهاد در راه راست/ که بر نهد سر خود را به خاک پای حسین
شهید محمد رضا آراسته به کریمه اهل بیت حضرت (س) علاقه زیادی داشتند. همچنین به مسجد مقدس جمکران. به همین خاطر زیاد به این اماکن متبرکه و مقدس میرفتند. مادرشان میگوید شهید محمدرضا در ایام ماه مبارک رمضان ابتدا نماز را پشت سر آقا نجفی در حرم مطهر میخوانند و سپس به منزل میآمدند و در روز عید فطر بستهای را که آقای نجفی میدادند و یک سکه و تکهای نبات در آن قرار داشت به منزل آورد.
ایشان در سال 1346 در شهر خون و قیام، قم به دنیا آمد و با تاثیر از همجواری کریمه اهل بیت رشد کردند. از همان کودکی به معصومین و ائمه اطهار علاقه زیادی داشت و شروع به خواندن درس را از هفت سالگی آغاز کرد. شهید محمدرضا آراسته در طول سالهایی که به تحصیل مشغول بود با مادر و برادرانش با رفتاری خوب الگوئی بارز بودند. با آغاز انقلاب شکوهمند اسلامی با توجه به کمی سن ایشان به تلاوت قرآن علاقه زیادی داشتند هیچگاه نماز اول وقتشان ترک نمیشد و همیشه پشت سر آقای نجفی نماز میخواندند در مراسم سوگواری شرکت میکرد و در رعایت تکالیف شرعی مقید بود. ایشان در ستاد بسیج مسجد چهارمردان عضویت فعالی داشته، در زمان انقلاب با توجه به کمی سن در تظاهرات شرکت میکرد. ایشان در تظاهرات خیابانی شرکت می کرد و بعد از به پیروزی رسیدن انقلاب شکوهمند اسلامی ایشان نیز به خیل بسیجیان در ستاد بسیج مسجد رزمندگان پیوست.
درس خود را تا سیکل ادامه داد تا این که وارد بازار گشت و به صافکاری میرفت اما شوق حضور در جبهه در او اغاز گشته و برای اعزام به خدمت مقدس سربازی به حوزه نظام وظیفه رفته و به علت بیماری که داشت از سربازی معاف گردید. ایشان از حضور در جبهه ناامید نشد و از طریق بسیج مسجد چهارمردان بصورت داوطلبانه راهی جبهههای نبرد حق علیه باطل گشت و در اولین اعزام به مدت 3 ماه به کردستان رفتند و در بار دوم سال 66 مدت 1 ماه بیشتر به جبهه جنوب اعزام نشده بود که بر اثر بمباران شیمیایی و اصابت ترکش به فیض شهادت نایل شد. شهید محمد رضا آراسته بسیار مهربان بود و همیشه به خواهر و برادرانش سفارش میکرد که به دنیای فانی دل نبندند و با بزرگترهای خود مخصوصا مادر مهربان باشند. بسیار متواضع و افتاده حال بودند. ایشان خیلی با سخاوت بود. مادرشان میگوید هنگامی که شهید به کار در تراشکاری (صافکاری) مشغول بود پس از دریافت حقوقِ خود به خانه خواهرش کادو میبرد و سپس به خانه میآمد.
دست نوشته شهید
الهی دلی ده که جای تو باشد/ لسانی که در آن ثنای تو باشد/ الهی به این بنده خود دلی ده/ که مستغنی از ما سوای تو باشد/ الهی بده نعمتی آنچنانم/ که سعیم وصول لقای تو باشد/ الهی چنانم کن از عشق خود مست/ که خواب و خوراک از برای تو باشد/ الهی عطا کن بفکرم تو نوری/ که محصول فکرم دعای تو باشد/ الهی چنان کن که این عبد مسکین/ برای تو خواهد، برای تو خواهد/ الهی عطا کن مرا گوش و قلبی/ که آن گوش پر از صدای تو باشد/ الهی عطا کن بر این بنده چشمی/ که بیناییش از صفای تو باشد.
خوش آن سری که در آن سر بود هوای حسین (ع)/ خوش آن دلی که در آن دل بود ولای حسین (ع)/ خوش آن بدن که شود خاک کربلای حسین (ع)/ خوش آن که از همه عیش جهان نظر بندد/ فشانده از مژه خوناب در عزای حسین/ خوش آنکه دست به یک باره از دو عالم شست/ نمود جان خودش را فدای حسین (ع)