نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهید
قسمت دوم خاطرات شهید «محمدرضا وفائی‌نژاد»
مادر شهید «محمدرضا وفائی‌نژاد» نقل می‌کند: «می‌گفت: دوست دارم پیروزی ایران را بر صدامیان ببینم و بعد از شکست صدام اسرائیلی، به لبنان و فلسطین بروم و با اسراییلی‌ها بجنگم!»
کد خبر: ۵۶۰۶۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۰

قسمت نخست خاطرات شهید «محمدرضا وفائی‌نژاد»
هم‌رزم شهید «محمدرضا وفائی‌نژاد» نقل می‌کند: «شهید محمدرضا این افتخار را کسب کرده بود که در پل سه‌دهنه نماز جماعت را به امامت آیت‌الله خامنه‌ای اقامه نماید. شهید، بعد از این که مرا دید، گفت: جایت خیلی‌خیلی خالی بود! مثل این بود که تازه متولد شده بودم. نماز عارفانه‌ای بود.»
کد خبر: ۵۶۰۶۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۹

همرزم شهید «ابراهیم نارویی» نقل می کند: ابراهیم درحالیکه ساک لباس‌هایش را در یک دست و برگه ی مرخصی اش را در دست دیگرش داشت و منتظر حرکت خودرو جیپی بود که از پاسگاه به سمت اهواز حرکت می کرد تا راهی زاهدان و دیدار خانواده اش شود، متوجه شد که دشمن بعثی در قسمتی از مرز با نیروهای مرزبان درگیر و بخش‌هایی از خاک کشورمان را تصرف کرده اند، ساک خود را به گوشه ای از پاسگاه پرتاب کرد و پس از گرفتن اسلحه به همراه نیروهای پشتیبانی عازم منطقه شد.
کد خبر: ۵۶۰۵۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۸

به مناسبت روز دانشجو؛
ویژه‌نامه الکترونیکی «نابغه تفنگ به دست» به معرفی سیره زندگی شهید دانشجو «عبدالرحمن یا علی مدد» می‌پردازد که نوید شاهد بوشهر به مناسبت روز دانشجو را منتشر می‌کند.
کد خبر: ۵۶۰۵۶۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۸

خاطرات شهید عبدالرحمن یا علی مدد؛
پایگاه خبری نوید شاهد بوشهر به مناسبت روز دانشجو، خاطراتی از شهید دانشجوی بوشهری عبدالرحمن یا علی مدد را در قالب پوستر منتشر می کند.
کد خبر: ۵۶۰۵۵۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۸

قسمت نخست خاطرات دانشجوی شهید «یدالله جدیدی»
پدر شهید «یدالله جدیدی» نقل می‌کند: «گفتم: یدالله! شنیدم برای مسجد می‌خوای کاری انجام بدی؟ خندید و گفت: پدر! اگه کار خیری انجام می‌دیم، نباید به زبون بیاریم، چون دیگه جنبه خدایی نداره.»
کد خبر: ۵۶۰۴۹۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۶

قسمت سوم خاطرات شهید «احمد صالحی‌نژاد»
همسر شهید «احمد صالحی‌نژاد» نقل می‌کند: «وقتی نماز می‌خواند، حتی فرشتگان به معنای آرامش می‌رسیدند و دلت می‌خواست در حوالی نمازش، در لحظه‌های آرامشش نزدیک شوی.»
کد خبر: ۵۶۰۴۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۹

قسمت دوم خاطرات شهید «احمد صالحی‌نژاد»
همسر شهید «احمد صالحی‌نژاد» نقل می‌کند: «فرزند دوم هم به دنیا آمد؛ بدون حضور احمد. دو ماه گذشت. احمد آمد و دو روز بعد دوباره خداحافظی کرد و رفت و من می‌دانستم تنها پاسخ من در این آزمون‌های زندگی، زیستن است. باور داشت نوبت عاشقی کوتاه است و می‌گذرد. پس شتاب کرد.»
کد خبر: ۵۶۰۳۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۳

قسمت نخست خاطرات شهید «احمد صالحی‌نژاد»
همسر شهید «احمد صالحی‌نژاد» نقل می‌کند: «دوباره قاب عکس داخل اتاق و لبخند قشنگت، صدام می‌زنه. همیشه یاد آن افتادم که آمده بودی خانه‌مان؛ همراه پدر و مادر و خواهرت. چه مهربان و صمیمی!»
کد خبر: ۵۶۰۳۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۲

قسمت دوم خاطرات شهید «سید علی شعنی»
شهید «سید علی شعنی» نقل می‌کند: «پیرزن آهی کشید و گفت: خدا را شاکرم که پیش جدم حضرت فاطمه (س) و حضرت زینب (س) شرمنده نیستم. فرزندم ذریه حضرت فاطمه (س) را تنها نگذاشت. پای رکابش با دشمن اسلام جنگید. روسفیدم کردی مادرجان! روسفید شدم!»
کد خبر: ۵۵۹۸۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۱

به مناسبت سالروز شهادت شهید «اسماعیل جمال»، ویژه‌نامه این شهید گران‌قدر شامل کلیپ، تصاویر، زندگی، خاطرات، وصیت‌نامه و دست‌نوشته برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۵۹۸۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۱

قسمت دوم خاطرات شهید «سعید شامانی»
هم‌رزم شهید «سعید شامانی» نقل می‌کند: «گفت: نمی‌شه، باید باشم! اینجا واجب‌تره. یکی از بچه‌ها صدایش زد و گفت: آقا سعید! مثل این که قصد پرواز داری! آره؟ به پشتش نگاه کرد و گفت: پس کو بال پروازم؟ من که چیزی نمی‌بینم و خندید. بچه‌ها هم خندیدند و گفتند: نامه باشه اگه سعید توی عملیات شهید نشد بعد برات می‌بره.»
کد خبر: ۵۵۹۸۰۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۳۰

نوید شاهد سمنان، به مناسبت روز پرستار خاطرات امدادگر شهید «ذبیح‌الله عامری» از زبان همسر این شهید گران‌قدر در قالب کلیپ برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.
کد خبر: ۵۵۹۷۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۹

قسمت نخست خاطرات شهید «سعید شامانی»
مادر شهید «سعید شامانی» نقل می‌کند: «چهارستون بدنم می‌لرزید. با هم در را از روی بچه برداشتیم. دَمر افتاده بود. با دست‌های بی‌رمقم بچه را بغل کردم و به سر و رویش نگاه کردم و دنبال شکستگی می‌گشتم. فقط پیشانی‌اش کمی خراش برداشته بود. سر به آسمان گرفتم و خدا را شکر کردم.»
کد خبر: ۵۵۹۷۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۹

مادر شهید «سید محمد ترابی» نقل می‌کند: «تمام بدنش تاول داشت و سیاه بود. گفتم: سید محمد! چرا این جوری شدی؟ بی‌اختیار اشک می‌ریختم. گفت: مامان! چرا گریه می‌کنی؟ الآن که حالم خوبه، اگه چند روز پیش منو می‌دیدی چی می‌گفتی؟»
کد خبر: ۵۵۹۶۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۸

خواهر شهید «علی جزءحدادی‌مطلق» نقل می‌کند: «دوباره به سمت مادر رفت و کنارش نشست. قدری به صورت مادر نگاه کرد. دست‌هایش را در دست گرفت و بوسید. گفت: «مادرجان! حلالم کن و با همه وابستگی‌اش به سختی از مادر جدا شد. تو دلم گفتم: مگه تاحالا نمی‌رفته؟ چرا آرام نیست؟!»
کد خبر: ۵۵۹۶۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۷

قسمت نخست خاطرات شهید «ابراهیم رجب‌بیکی»
دوست شهید «ابراهیم رجب‌بیکی» نقل می‌کند: «ابراهیم جوانی متدین، عاطفی، بسیار پرتحرک و خوش اخلاق بود. همیشه هنگام ورود به کلاس درس، ذکر «لاحول‌ولاقوه‌الابالله» بر لبانش جاری بود؛ هم‌کلاسی‌هایش موقع ورود او به کلاس می‌گفتند: لاحول‌ولاقوه‌الابالله.»
کد خبر: ۵۵۹۵۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۳

قسمت دوم خاطرات شهید «محمدحسین تی‌تی»
هم‌رزم شهید «محمدحسین تی‌تی» نقل می‌کند: «قرار بود برویم خواستگاری. عروس آینده هم معلوم بود. زیر چشمی به آقا داماد نگاهی انداختم. یک دفعه انگار زمین با تمام قدرت لرزید. صدای مهیبی بود. ماشین در دم منفجر شد. در میان سرخی آتش، حجله‌اش بسته شد.»
کد خبر: ۵۵۹۴۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۳

قسمت نخست خاطرات شهید «محمدحسین تی‌تی»
خواهر شهید «محمدحسین تی‌تی» نقل می‌کند: «مادرم گفت: یا فاطمه زهرا، پسرم رو از تو می‌خوام. حسین‌جان! چی شده مادر چرا به این روز افتادی؟ ک دفعه دیدم پرستار تندتند علایم حیاتی محمدحسین را گرفت. گفت: مادرجان! بالاخره مهر مادر و بوی مادری کار خودش رو کرد.»
کد خبر: ۵۵۹۴۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۲

برادر شهید «علی راهدار» نقل می‌کند: «بعد از یک سال چشم انتظاری، خبر می‌رسد جنازه علی پیدا شده. پدر به سرعت خودش را به اهواز می‌رساند. عجیب است که بعد از یک سال صحیح و سالم است. پیر مرد می‌گوید و می‌گوید، اما نمی‌گذارد اشک‌هایش را کسی ببیند.»
کد خبر: ۵۵۹۴۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۱