شهدای نهاوند - صفحه 5

شهدای نهاوند
شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان

جلسه قرآن نباید وابسته به یک شخص باشد

با ناراحتی گفت: کار خیلی بدی کردید. جلسه قرآن نباید وابسته به یک شخص باشد. زحمت بکشید هر چه زودتر احیایش کنید.
شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان

من با دلی شکسته، غریب و تنها روی صندلی نشسته بودم

خودش این طور برایمان تعریف کرد: گروه گروه مردم به استقبال حاجیهایشان می آمدند و به دست شان دسته گل می دادند؛ ولی من با دلی شکسته، غریب و تنها روی صندلی نشسته بودم و میدانستم کسی به استقبالم نمی آید.
شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان

گوش هایم را تیز کردم، صدایی مبهم به گوش می رسید

نیمه های شب، به خیال این که نوزادم بیدار شده و گریه می کند، از خواب بیدار شدم: نگاهش کردم، خواب خواب بود، گوش هایم را تیز کردم، صدایی مبهم به گوش می رسید، در پشت اتاق اصلی با سطحی پایین تر، اتاق کوچکی داشتیم، اتاق که نه، جایی پستومانند، بسیار نمور و مرطوب، به همین دلیل زیاد قابل استفاده نبود.
شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان

معنی از خودگذشتگی را فردا شب خواهی فهمید

گفت: می گویی من ایثارگرم؟! فردا شب بیا به جایی برویم تا ایثارگر واقعی را نشانت بدهم. معنی از خودگذشتگی را فردا شب خواهی فهمید.
شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان

مادر بچه گریه کنان و بر سرزنان، دنبال خودرو می گشت

وقتی جلوی خانه رسیده بودند، بچه را روی دست پدرش دیده و در حالی که خون از دستش جاری بوده و مادرش گریه کنان و بر سرزنان، دنبال خودرویی می گشته که بچه اش را به بیمارستان برساند!
شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان

گفتم: دیشب میهمان خدا بودم!

صبح همان طور آهسته پایین آمدم و رفتم توی اتاق. زنها که متوجه من شدند، با تعجب پرسیدند: تو دیشب کجا رفته بودی؟ خندیدم و گفتم: من دیشب جایی دعوت داشتم.
شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان

کمیته انضباطی تشکیل و در نتیجه از دانشگاه اخراج شد

استعداد زیادی در جذب دانشجویان داشت؛ طوری که با آشکار شدن فعالیت های سیاسی و مذهبیش، کمیته انضباطی تشکیل و در نتیجه از دانشگاه اخراج شد.
شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان

تشت را روی سرش گذاشت و به خانه برگشتیم

تشت را روی سرش گذاشت و به خانه برگشتیم. به مادرم گفت: خواهش می کنم دعوایش نکنید خودم دیدم چه طوری پایش لیز خورد و افتاد.
شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان

خمس یک مرغ و ده تخم مرغ چقدر می شود؟

یکی از جوجه ها را گرفتم و دادم دستش و گفتم: ببینم چطوری ازش مواظبت می کنی؟ اگر خوب بهش رسیدگی کنی و به آب و غذایش برسی، بزرگ می شود و برایت تخم می گذارد. تخمهایش هم می شود مال خودت.
شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان

همیشه می گفت: بسم الله الرحمن الرحیم

هر کاری را با نام خدا شروع می کرد. کتابش را باز می کرد و می گفت: بسم الله الرحمن الرحیم. دفترش را باز می کرد می گفت: به نام خدا.
وصیت نامه بسیجی شهید "محمد حسین جلالوند"

وحدت کلمه برای مسلمانان مژده پیروزی می آورد

بسیجی شهید "محمد حسین جلالوند": به امید آن روز که پرچم لا اله الا الله در سراسر گیتی پهناور بر فراز باشد و تمامی گیتی زیر لوای اسلام زندگی نمایند که همانا عدل و داد و یگانی و یکپارچگی و وحدت کلمه برای مسلمانان مژده پیروزی می آورد.
زندگینامه بسیجی شهید "محمدحسین جلالوند"

در راه پیروزی انقلاب، از هیچ کمک و اقدامی فروگذار نبود

بسیجی شهید "محمدحسین جلالوند"، در سال‌های انقلاب همراه با دیگر مردم مجاهد و شهید پرور شهرستان نهاوند در فعالیت های مبارزاتی شرکت کرد و در این راه از هیچ کمک و اقدامی فروگذار نبود. پس از پیروزی انقلاب به نهاد نوپای بسیج مستضعفین پیوست و مشغول خدمت به خانواده محرومان و مستضعفان جامعه شد.
وصیتنامه بسیجی شهید "سید حسین کیانی"

ادامه دهنده راه جدم و تمامی شهدای این مرز و بوم و کشور ايران اسلامي باشيد

بسیجی شهید "سید حسین کیانی": پدر و مادر گراميم و برادرانم، بايد همانطوريکه جدم حسين بن علي عليه السلام بزرگ پرچمدار اسلام بوده و دين خدا را با خون خود و تمامي عزيزان خود حمايت نمود، شما برادران عزيز هم ادامه دهنده راه جدم و تمامی شهدای این مرز و بوم و کشور ايران اسلامي باشيد.
زندگینامه بسیجی شهید "سید حسین کیانی"

حضور در جبهه نبرد را به کسب و کار ترجیح داد

شهید "سید حسین کیانی"، پس از پیروزی انقلاب به نهاد نوپای بسیج مستضعفین پیوست و با آغاز جنگ تحمیلی به صورت داوطلب راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد تا از مرزهای ایران در برابر تهاجم وحشیانه رژیم بعث عراق دفاع نماید.
وصيتنامه پاسدار مفقودالپیکر شهید "يونس سلگى "

اين انقلاب اسلامى نعمت بزرگی است كه بايد قدر رهبر آن و روحانيت را بدانيم

شهید "يونس سلگى ": چيزى كه ما را به جبهه مى‌برد مسئوليت و تعهد است. چون در مقابل خون پاك شهيدان بايد جوابگو باشيم و جز براى رضاى خدا و جهاد در راه او مقصودى نداريم. اگر خدا قبول كند در مقابل اين همه نعمتهاى انقلاب كه بايد قدر آنها را گرامى بداريم كه خود اين انقلاب اسلامى نعمتى بزرگ است كه بايد قدر رهبر و روحانيت را گرامى بداريم كه ما به پاس اين نعمتها و به پاس اين شهدا تعهد داده‌ايم كه براى اين انقلاب و براى اينكه ادامه دهنده راه شهدا باشيم به يارى خدا راهشان را ادامه دهيم.
زندگینامه پاسدار مفقود الپیکر شهید "یونس سلگی"

با لباس پاسداری در جبهه غرب به کاروان شهدا پیوست

شهید "یونس سلگی"، پس از پیروزی انقلاب و با آغاز سال های دفاع مقدس به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران پیوست و ملبس به لباس سبز پاسداری، روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد تا از مرزهای ایران در برابر تهاجم وحشیانه رژیم بعث عراق دفاع نماید.
مصاحبه کوتاه با خانواده معظم شهدا

فیلم/مصاحبه با پدر شهید "طیب خرم آبادی"

شهید "طیب خرم آبادی" یکم فروردی 1347 در روستاي گوشه ســعد وقاص از توابع شهرستان نهاوند چشم به جهان گشود. پدرش میرزاولي نام داشت. تا سطح یک اتمام لمعتین در حوزه علمیه درس خواند. طلبه بود. از سوي بســیج در جبهه حضور یافت. بیستم شــهریور 1365 در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر مطهرش بعد از 25 سال به آغوش خانواده و همرزمانش بازگشت.
وصیتنامه بسیجی شهید "فرید بحیرایی"

خدایا به رجائی بگو که قرارداد صلح با کفار را امضا نخواهیم کرد

بسیجی شهید "فرید بحیرایی": خدایا به امام حسین بگو که شهدای ما همچون تو سر بر بدن ندارند و با لب تشنه شهید می شوند. خدایا به مهدیت بگو که لشکر عظیم اسلام برای یاریت در انتظار توست. خدایا به علی اصغر بگو که قلب های کوچک اطفال ما را با موشکهای 9 متری متلاشی میکنند. خدایا به بهشتیت بگو که همچنان راست قامتیم. خدایا به رجائی بگو که قرارداد صلح با کفار را امضا نخواهیم کرد. خدایا به شهدای محرابت بگو که بلندترین فریادمان نماز است.
زندگینامه بسیجی "شهید فرید بحیرایی"

در مکتب آل الله درس آزادی و آزادگی آموخت

بسیجی "شهید فرید بحیرایی" پدرش جلیل، روحانی بود و با تاسی از مکتب امام صادق(ع) فرزندان خود را با سرشتی پاک و خداجوی پرورش داد و از کودکی آنها را در کلاس درس عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) با نور معنویت آشنا کرد.
وصيتنامه پاسدار شهید "محمد مولوى"

هرگز رهبر انقلاب را تنها نگذارید

پاسدار شهید "محمد مولوى": و براى ملت عزيزم نيز پيامى دارم كه هرگز رهبر انقلاب را تنها نگذارند زيرا اين رحمت الهى است كه شامل حال مستضعفان جهان بخصوص ايرانيان شده است. ايشان نيز با مشتهاى پولادين خود بر سر استعمار و استثمار و استكبار زده و آنها را در هم كوبيده و تا توانسته است ملت مسلمان را از آن منجلابى كه غربيان و وابستگان به غرب برايش به وجود آورده نجات دهد .
طراحی و تولید: ایران سامانه