خاطرات جهادگران استان کرمان؛
يكي از بچه ها كه بدخواب شده بود، با لحن غضب آلودي گفت: خدا لعنتت كند صدام ! تو روز و شب حاليت نيست، بابا ساعت يازده شب است، بگير بخواب، فردا هر غلطي خواستي بكن!
کد خبر: ۴۴۷۱۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۹
وقتی به اردوگاه رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم دیدیم سربازان بعثی در دوطرف ایستاده بودند و برای ما کوچه باغ درست کرده بودند ، همه کابل به دست و آماده زدن یک طنابی را هم همان اول راه دونفری از دوطرف گرفته بودند که روی زمین پهن بود ، را از یک طرف به جلو هل می دادند و همین که کسی پایش را از بالای طناب می خواست رد کند ، طناب را از دو طرف چنان می کشیدند که پاهایشان به طناب گیر می کرد و به زمین می خورد بعد هم شروع به زدن می کردند.
کد خبر: ۴۴۶۷۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۵
خاطراتی از زبان فرمانده شهید در عملیات کربلای 5؛
شهید حجت الله احمدی روزبه در خاطرات ش می گوید: با خود فکر کردم که تا چند لحظه دیگر اسیر می شوم و چون زخمی هستم آن ها با یک تیر مرا خلاص می کنند. زمانی که چشم باز کردم، در بیمارستان شهید کامیاب مشهد بستری بودم. آری امام رضا ( ع ) در آن لحظات حساس نیز آرزوی مرا برآورده کرد و آن شب به زیارت امام رضا ( ع ) رفتم.
کد خبر: ۴۴۶۷۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
برای اینکه مطمئن شوم عاقلانه تصمیم می گیره، گفتم: چون دفتر آماده به خدمت سربازی نگرفتی، این جبهه رفتنات جزء سربازیت حساب نمی شه.موسی لبخندی زد و گفت : مطمئن باشید جایی حساب می شه که از سربازی خیلی بالاتره.
کد خبر: ۴۴۶۷۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۳
خاطرات شهید اکبر فریدونی از زبان یکی از دوستانش؛
شهید بزرگوار در گوشه ای آتشی را روشن کرده و نزدیکتر رفتم که دیدم ایشان خطاب به خودش که قسمتی از دستش را روی آتش گذاشته می گوید تو که تحمل حرارت این مقدار آتش را نداری چگونه می خواهی حرارت آتش جهنم را تحمل نمایید.
کد خبر: ۴۴۶۶۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۲
خاطراتی از شهید احمد امی
پیروزی، این کلمه ای است که مردم بعد از سالها استعمار و خفقان به آستانه آن رسیدند.
بعد از 2روز مبارزه سخت بین گارد جاویدان و سربازان نیروی هوایی که مردم به آنها کمک می کردند بسیاری از سربازان و مقامات ارتش به مردم پیوستند و چند پادگان و پاسگاه پلیس به دست مردم افتاد .
کد خبر: ۴۴۶۱۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
نشستيم و در مورد شرايط عقد و ازدواج و مهريه و خريد صحبت کرديم . ناگهان چشممان به آقا داماد افتاد . بدون توجه به همهي اين حرف ها مقابل تلويزيون نشسته بود و به سخنان حضرت امام (ره) گوش سـپرده بود و با صداي بلند گريه ميکرد .
کد خبر: ۴۴۶۰۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۲
جانباز محمدمهدی موحدیان متولد سال 1346 فرزند ابوالقاسم در سال 1366 در سن ا6 سالگی وارد جبهه نبرد حق علیه باطل گردیده و بعد از حضور فعال در چندین عملیات در سال 1367 در عملیات کربلای 5 از ناحیه کمر مجروح و قطع نخاع شده است
کد خبر: ۴۴۵۸۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
خاطراتی از شهید داود خاکساری
بیایید هر سه نفر این انار را بخوریم .چون این انار برروی قبرشهید بوده و برای او خیرات شده حتما متبرک و متشرف است و هر کس از آن تناول کند، شهید می شود
کد خبر: ۴۴۵۶۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۹
مروری بر خاطراتی از شهید محمد امینی
سرباز شهید محمد امینی فرزند محمود علی در هیجدهمین روز آخرین ماه پاییز سال 1346 در خانواده مذهبی و سنتی در تهران چشم به جهان گشود. تحصیلات خود را تا نیمه های سال دوم متوسطه در هنرستان در رشته مورد علاقه اش رشته برق و الکترونیک ادامه داد محمد به رشته تحصیلی خود به قدری علاقمند بود که در اوقات بیکاری به سیم کشی ساختمانهای در حال ساخت می پرداخت که با توجه به ؟؟؟ کف دستانش زخم بود. محمد علیرغم من کمش در اوایل جنگ تحمیلی عضو بسیج مسجد محل بود که اکثر شب ها به همراه دوستانش به گشت شبانه می پرداخت با توجه به اینکه خانواده به تحصیلی وی اهمیت زیادی قائل بودند و معتقد بودند که تحصیل برای دانش آموزان در اولویت قرار دارد محمد تمام این کارها را پنهانی و دور از چشم آنها انجام می داد زمانیکه چند تن از همکلاسیها و معلم های هنرستان محل تحصیل محمد به جبهه اعزام و به شهادت رسیدند محمد تصمیم به ترک تحصیل گرفت و در پاسخ به سوال اطرافیان می گفت خون من ؟؟؟ کدام از اینها رنگین تر نیست اگر امثال من این کاررا نکنند دشمن تا خانه های ما رده پیدا می کند و خودرو جهت اعزام به خدمت مقدس سربای معرفی کرد در تاریخ 25/8/65 به عجب شیر و بعد به نقده و پیرانشهر و حاج عمران اعزام شد و در تاریخ 13/11/66 در منطقه حاج عمران به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۴۴۵۵۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
فرمان جلیلیان، از پرسنل اتاق عمل بیمارستان 520 ارتش می گوید: زخمی زیادی را به بیمارستان آورده بودند. جوانی بود که دو دست و دو پایش را قطع و چشمش را هم تخلیه کردیم. تمام بدنش از بین رفته بود. نمی شد کاری برایش کرد اما ما تلاشمان را کردیم. شکم و قلبش زیاد آسیب ندیده بود، اما دست ها و پاهایش نابود شده بودند.
کد خبر: ۴۴۵۳۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۴
خاطرات سردار شهیدعلی معمارحسن آبادی
شهیدعلی معمارحسن آبادی، يكم شهريور 1343، درروستاي حسن آباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش اصغر، کارمند آموزش و پرورش بود و مادرش شايسته نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار وظیفه بود. سال1362 ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد. دهم دي 1373، با سمت مسئول قرارگاه جنوب در جلگه چاه هاشم ایرانشهر بر اثر اصابت گلوله هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچيان شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای فیض واقع است.
کد خبر: ۴۴۴۹۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۹
خاطرات سردار شهید علی معمار
شهیدعلی معمارحسن آبادی، يكم شهريور 1343، درروستاي حسن آباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش اصغر، کارمند آموزش و پرورش بود و مادرش شايسته نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار وظیفه بود. سال1362 ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد. دهم دي 1373، با سمت مسئول قرارگاه جنوب در جلگه چاه هاشم ایرانشهر بر اثر اصابت گلوله هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچيان شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای فیض واقع است.
کد خبر: ۴۴۴۹۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۹
سردار شهید علی معمار
شهیدعلی معمارحسن آبادی، يكم شهريور 1343، درروستاي حسن آباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش اصغر، کارمند آموزش و پرورش بود و مادرش شايسته نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار وظیفه بود. سال1362 ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد. دهم دي 1373، با سمت مسئول قرارگاه جنوب در جلگه چاه هاشم ایرانشهر بر اثر اصابت گلوله هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچيان شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای فیض واقع است.
کد خبر: ۴۴۴۹۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۸
سردار شهید علی معمار حسن آبادی
شهیدعلی معمارحسن آبادی، يكم شهريور 1343، درروستاي حسن آباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش اصغر، کارمند آموزش و پرورش بود و مادرش شايسته نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار وظیفه بود. سال1362 ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد. دهم دي 1373، با سمت مسئول قرارگاه جنوب در جلگه چاه هاشم ایرانشهر بر اثر اصابت گلوله هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچيان شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای فیض واقع است.
کد خبر: ۴۴۴۸۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۸
خاطرات جهادگران استان کرمان؛
بچه ها گفتند: تو ديشب بدون اينكه خودت هم بداني، رفتي پشت خاكريز دشمن و جلوي آب را بستي. ما هم ديشب نمي دانستيم تو كجايي و داري چه كار مي كني؛ اما امروز كه آب قطع شد، فهميديم كه ديشب کار تو بوده!
کد خبر: ۴۴۴۶۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۴
خاطراتی از شهید محمد هادی مخلصی
نوید شاهد سمنان: محمدهادی مخلصی بیستم خرداد 1334، در شهرستان سمنان چشم به جهان گشود. پدرش علیمحمد و مادرش طلعت نام داشت. تا پايان دوره کارشناسی در رشته ریاضی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. هجدهم آذر1359، در سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش توپ به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد.
کد خبر: ۴۴۴۳۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۰
خاطراتی از شهید رحیم ذبیحی
نوید شاهد سمنان: رحیم ذبیحی بیست و هفتم شهریور 1331، در شهرستان سمنان به دنیا آمد. پدرش قاسمعلی و مادرش خورشید نام داشت. تا سوم ابتدایی درس خواند. راننده بود. از سوی جهاد سازندگی در جبهه حضور یافت. بیستم آذر 1364، با سمت راننده کامیون در هورالعظیم عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای امامزاده یحیای زادگاهش قرار دارد.
کد خبر: ۴۴۴۳۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۰
شهید علی اکبر غیرتی
شهیدعلی اکبر غیرتی آرانی، دهم آذر 1342، در شهرستان آران و بیدگل چشم به جهان گشود. پدرش آقامحمد، و مادرش ايران نام داشت. دانش آموز دوم راهنمایی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. بيست و دوم آذر 1360، در گیلانغرب بر اثر اصابت ترکش توسط نیروهای عراقی شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای امامزاده محمد هلال بن علی (ع) زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۴۴۳۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۹
خاطرات;
ﺷﻬﻴﺪ فریدون خورموجی در ﺳﻦ ۶ ﺳﺎلگی وارد دﺑﺴﺘﺎن اﻣﺮ الله ﺷﺠﺎﻋﻰ ﻓﺮد ﺷﺪ و ﭘﺲ از ﭘﺎیان دورﻩ اﺑﺘﺪایی وارد ﻣﺪرﺳﻪ راهنمایی ﻣﺪرس ﮔﺮدید که تا ﺳﺎل ﺳﻮم راهنمایی در ﺁﻧﺠﺎ ﻣﺸﻐﻮل ﺑﻪ تدریس ﺑودﻩ و در تاریخ ۶۷/۴/۴ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ اﻋﺰام و ﻣﻔﻘﻮد اﻻﺛﺮ ﮔﺮدید.
کد خبر: ۴۴۴۲۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۴