خاطرهای از شهید «اسماعیل نوحهگو شهواری»
دوست و همسنگر شهید تعریف میکند: «شروع کردم به گریه کردن که یک مرتبه متوجه شدم اسب سفیدی به طرفم میآید، از آن حالت خارج شدم، فکر کردم منافقین حمله کردند.....»
کد خبر: ۵۵۷۶۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۲
خاطرهای از شهید «سام رمضانی رودانی»
پدر شهید تعریف میکند: « او رفت و خبر شهادتش آمد، وقتی من این خبر را شنیدم به خودم افتخار کردم که چنین پسری را فدای اسلام پاک و مقدس کردهام.»
کد خبر: ۵۵۷۶۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۲
قسمت نخست خاطرات شهید «عربعلی جشن»
همسر شهید «عربعلی جشن» نقل میکند: «گفت: نصف بچهها زخمی و شهید شدن و ما نتوانستیم حتی پیکرشون را به عقب بیاریم. با تعجب و حیرت نگاهش کردم و گفتم: خودتون چطور نجات پیدا کردین؟ در حالی که اشک توی چشمش حلقه زده بود گفت: خدایی بود. به حضرت ابوالفضل (ع) متوسل شدیم. خودمون هم نفهمیدیم چطور نجات پیدا کردیم.»
کد خبر: ۵۵۷۶۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۲
خاطرهای از شهید «غلام مکاریزاده»
مادر شهید تعریف میکند: «من از شهید میخواستم که ازدواج کند اما او قبول نمیکرد و میگفت مادرجان من باید به جبهه بروم که اسلام در خطر است.»
کد خبر: ۵۵۷۶۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۱
قسمت دوم خاطرات شهید «حسن یحیایی»
پدر شهید «حسن یحیایی» نقل میکند: « آخرین باری که حسن میخواست به جبهه برود، من او را در آغوش گرفتم و به من الهام شد که اگر حسن برود، شهید خواهد شد. حسن جوان حرف گوش کنی بود. هر کاری میخواستم انجام میداد. حالا رفته است و منِ پدر باید جنازه او را ببینم. جز تسلیم در برابر امر الهی چاره چیست؟ الهی با شهیدان کربلا محشور شود!»
کد خبر: ۵۵۷۵۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۰۷
خاطرهای از شهید «صفر دادخداپور بیکاه»
همسر شهید تعریف میکند: «انگار میدانست شهید میشود و تنها دخترش که هنوز یکسال کامل را نداشت هر لحظه در آغوش میگرفت و او را میبوسید و در گوشش زمزمه میکرد.»
کد خبر: ۵۵۷۵۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۳۱
خاطرهای از شهید «علی نمردی»
مادر شهید تعریف میکند: «از بنیاد شهید آمده بودند، بغض تو گلویم انبار و دست و پایم سست شده بود، علی آمده بود همان طور که خودش قول داده بود.»
کد خبر: ۵۵۷۳۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
خاطرهای از شهید «محمد عیدزاده»
برادر شهید تعریف میکند: «تمام مردم آبادی او را با پاکی و صداقتش میشناختند، بیشتر مردم محل برای مشورت در کارهایشان به نزد او میآمدند و ...»
کد خبر: ۵۵۷۳۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۰
خاطرهای از شهید «قنبر عبداللهزاده غلامشاهی»
مادر شهید تعریف میکند: «به خواهرش میگفت به قدری حنا درست کن که پاهایم سوزش کند چون ممکن است دوباره برنگردم.»
کد خبر: ۵۵۷۳۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۰
خاطرهای از شهید «حسین رنجبری نیاکی»
برادر شهید تعریف میکند: «انگار میدانست که این آخرین باری است که این خانه را میبیند و از این کوچه گذر میکند. رفتن و آمدنش 15 سال به درازا کشید، 15 سال منتظر آمدنش بودم.»
کد خبر: ۵۵۷۲۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۰
خاطرهای از شهید «ابوالقاسم جمعهپور گنجی»
برادر شهید تعریف میکند: «یکی از همشهریانمان که با هم در یک محله زندگی میکردیم همسنگر او بود. ابوالقاسم بیشتر از اینکه ناراحت خودش باشد، ناراحت همسنگرش بود.»
کد خبر: ۵۵۷۲۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۰
خاطرهای از شهید «غلام خرگر»
خواهر شهید تعریف میکند: «اگر ما به جبهه نرویم، صدامیان کشور ما را تصاحب کرده و امنیت مردم را به خطر میاندازند. باید به حرف امام خمینی لبیک بگوییم تا بتوانیم دشمن را شکست دهیم.»
کد خبر: ۵۵۷۲۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
خاطرهای از شهید «محمد کارگر»
مادر شهید تعریف میکند: «چند وقتی بود که سردرد خیلی عجیبی داشتم. شهید به خوابم آمد و گفت مادر چیشده؟، گفتم مادر سرم درد میکند و ....»
کد خبر: ۵۵۷۱۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۸
خاطرهای از شهید «بهرام نجفی»
مادر شهید تعریف میکند: «همیشه میگفت من اولین شهید محله میشوم و این افتخاری برای شما و خانواده میشود اما دوستانش او را به تمسخر میگرفتند و او را گزافه گو میدانستند.»
کد خبر: ۵۵۷۱۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۸
خاطرهای از شهید «خانعلی بلوچ محمدمرادی»
برادر شهید تعریف میکند: «دستهای مادرم را بوسید و گفت مادرجان حلالم کن تو برایم هم مادر و هم پدر بودهای و یک بار که به مرخصی آمد گفت دلم میخواهد شهید شوم.»
کد خبر: ۵۵۷۱۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۷
مادر شهید «حسین بینائیان» نقل میکند: «در رویا دیدم، آقایی نورانی وارد شد و گفت: خدا به شما سی سال دیگر عمر داده است! لالههای خونین گلستان زندگیام، یحیی و حسین درست در اوج جوانی یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند و آن راز سربهمهر برایم آشکار شد.»
کد خبر: ۵۵۶۹۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۳
خاطرهای از شهید «فرهاد کارگزار»
پدر شهید تعریف میکند: «حس عجیبی در من از یک فاجعه خبر میداد، یکی از بستگانم به من میگوید دیدار عزیزان باید شما را خوشحال کند پس چرا این گونه غمگین به نظر میرسی، در پاسخش سکوت کردم و سعی کردم نگرانیام را تنهایی به دوش بکشم.»
کد خبر: ۵۵۶۸۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۱
خاطرهای از شهید «اسماعیل لطیفی»
فرزند شهید تعریف میکند: «مادرم هر وقت یاد آن روز میافتد اشک در چشمانش حلقه میزند و میگوید انگار پدرتان چیزی در دل داشت اما بیان نکرد، چشمانش از محبتهای ابدی پر بود اما انگار زبان هر دوی ما بند آمده بود.»
کد خبر: ۵۵۶۸۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۱
شهيد «حمداله ياري» به عنوان رزمنده در لشکر یازده حضرت امیرالمؤمنین(ع) مشغول به دفاع از خاک وطن بود که سرانجام تیرماه 1367 همزمان با روز عید قربان به درجه رفیع شهادت نایل آمد. در ادامه تصاویری از این شهید والامقام ببینید.
کد خبر: ۵۵۶۷۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۸
خاطرهای از شهید «عاصیه عطارینژاد»
فرزند شهید تعریف میکند: «حرفهای او همواره برایم یادآوری میشد که میگفت دخترم اولویت زندگی تو، شوهر و فرزندانت هستند. در همه حال او نماینده یک زن مسلمان و مومن بود.»
کد خبر: ۵۵۶۷۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۷