خاطرات - صفحه 68

navideshahed.com

برچسب ها - خاطرات
یادمان شهید غلامحسین افشردی
نوید شاهد: آقاي افشردي ، شما اينجا چه کار مي‌کنيد ؟ آمده‌ايد درس بخوانيد يا منبر برويد؟ اين کارها عاقبت خوشي ندارد. سرتان را بيندازيد پايين تا درستان تمام بشود. بعد از آن همه تذکر،‌اين ديگر دفعة آخر است که به شما مي‌گويم. در غيراين صورت ، پاي سازمان امنيت به ميان کشيده مي‌شود. غلامحسين در نيم ساعتي که پيش رئيس دانشکده بود، فقط نگاه کرد. تصميم نداشت يک قدم هم عقب نشيني کند.
کد خبر: ۳۸۹۹۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۳۱

یادمان شهید غلامحسین افشردی
نوید شاهد: اصغر هيچي نشده ،خود را از رفتن به بالاي دکل معاف ميکند . رسول ، کوله پشتي اش را يه ديوار سنگر تنگ و ترش تکيه ميدهد و دستش را روي شکمش مي گذارد . ديگر معلوم است که چه کسي بايد بالاي دکل درختي برود . با خودم دودو تا چهار تا ميکنم و بي حرف به طرف دکل راه مي افتم .
کد خبر: ۳۸۹۹۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۳۱

یادمان شهید غلامحسین افشردی
نوید شاهد: سربازها در حالي که پا به زمين مي‌کوبند، با فرمان گروهبان به خود تکاني مي‌دهند. غلامحسين به لب و دهن گندة‌گروهبان نگاه مي کند. سلاحش را دوش فنگ مي‌کند و به طرف اسلحه‌خانه راه مي‌افتد. عليرضا چند قدم به دنبالش مي‌دود و صدايش مي‌کند: افشردي!
کد خبر: ۳۸۹۹۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۳۱

26 مرداد سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی
گفتگوی اختصاصی نوید شاهد از کرج : چون ما همه دو سه ماه در جبهه بوديم موها بلند بود و تيغ فقط سر و صورت نفر اول را مي زد و بقيه بچه ها اشكشان در مي آمد و نصفي از بچه ها كه اصلاح نكردند فردا يك كتك مفصلي خورديم.
کد خبر: ۳۸۹۷۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۶

سخت ترين خبر براي ما، خبر رحلت امام بود، مي خواستيم مراسم عزاداري بگيريم ولی اجازه نمي دادند و به ما مي گفتند بگوئيد مرگ بر خميني ولي ما مي گفتيم مرد خميني ...
کد خبر: ۳۸۹۷۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۶

اشتياق عجيبي براي رفتن به جبهه داشت، بارها از من و پدرش خواست كه اجازه بدهيم او به جبهه برود
کد خبر: ۳۸۹۵۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۳

نوید شاهد: عراق بعد از دو شکست سنگینی که در عملیات فتح المبین و بیت المقدس از ایران خورده بود، دنبال فرصتی می گشت تا به ترمیم قوای ازدست رفته اش بپردازد و اسرائیل این فرصت را با حمله به لبنان، برای کشور عراق ایجاد کرد. مردم مظلوم جنوب لبنان مورد تهاجم اسرائیل قرار گرفتند و به ناچار بخشی از نیروهای ما راهی لبنان شدند. از جمله فرماندهانی که این نیروها را تحت امر داشتند علی بود.
کد خبر: ۳۸۹۲۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۶

نوید شاهد: پدرم نظامی بود و دوست نداشت کسی را به خانه بیاوریم. من و بقیه برادر و خواهرهایم در تمام طول زندگی مان تا آن موقع جرأت نکرده بودیم دوستی را به خانه دعوت کنیم؛ اما علی با همه فرق داشت. سلامت جسمی و روحی از ظاهرش می بارید.
کد خبر: ۳۸۹۲۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۶

به مناسبت سالروز شهادت:
نوید شاهد: دو روزی می شد که از کاخ ریاست جمهوری به پادگان ولی عصر (عج) آمده بودیم. توی پادگان بودم که علی سراغم آمد و گفت: هر طور شده بچه ها رو پیدا کن ، سنندج داره سقوط می کنه...
کد خبر: ۳۸۹۲۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۶

نوید شاهد: گردان های سپاه تهران دو ماه، دو ماه به نوبت به منطقه اعزام می شدند. پس از اتمام مأموریتشان به تهران برمی گشتند. در این جا حفاظت نقاط حساس شهر را به عهده می گرفتند تادوباره به منطقه اعزام شوند.
کد خبر: ۳۸۹۱۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۶

نوید شاهد: قرار بود یک ستون از تهران به مریوان برود. شهید صیاد شیرازی هم به عنوان فرمانده ستون ارتش با ما بود. من و علی گردان سپاه را حرکت دادیم. محمدرضا هم با ما آمد. آن موقع هنوز وارد سپاه نشده بود. در سنندج توقف کردیم. علی من را تا جایی که می توانستم با دو عصای زیر بغلم راه بروم به این طرف و آن طرف برد، جاهایی را که در بلوای سنندج، درگیری پیش آمده بود، برایم شرح می داد.
کد خبر: ۳۸۹۱۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۶

نوید شاهد: وقتی وزوایی گفت «علی و پیچک شهید می شن» تصمیم گرفتیم نگذاریم آن ها در این عملیات جلو بروند. حرف وزوایی، برای ما حجت شده بود. تا آن موقع، پیش بینی های او درباره ی شهادت بچه ها به واقعیت پیوسته بود.
کد خبر: ۳۸۹۱۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۶

به مناسبت سالروز شهادت:
نوید شاهد: دم در خانه ایستاده بودیم. محمدرضا خم شده بود و بندهای پوتین علی را – که بستنش با یک دست مشکل بود – برایش می بست. علی عازم اهواز بود. می خواست برای شرکت در عملیات بیت المقدس به آن جا برود. محمدرضا هم آماده رفتن بود.
کد خبر: ۳۸۹۱۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۳

نوید شاهد: در آستانه سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی مروری داریم بر خاطرات خود نوشت آزاده سرافراز محمد پور قاسم به همین مناسبت در یادداشتی برای انتشار در اختیار پایگاه اطلاع رسانی فرهنگ ایثار و شهادت (نوید شاهد) قرار دادند.
کد خبر: ۳۸۹۱۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۳

ویژه ی شهید تندگویان
نوید شاهد: شهید محمدجواد تندگویان چندین بار باوجود وضعیت خطرناک منطقه ی خوزستان به این شهرسفرکرده بود تا شرایط آن منطقه را بررسی کند اما درآخرین سفرخود درتاریخ 12/8/59 توسط نیروهای مزدورعراقی ربوده می شود.
کد خبر: ۳۸۹۰۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۱

نوید شاهد: چه دليل داشت كه جواد را در سال هاي اسارت آن چنان وحشيانه و غير انساني تحت شكنجه قرار دهند. او كه نظامي نبود ، تابر اثر شكنجه ، اسرار نظامي ايران را براي آن ها فاش كند. اسراري كه جواد در سينه داشت، چيزي نبود كه عراقي ها از آن خبر باشند. آنها هم پالايشگاه ها و محل ذخاير نفتي ايران را مي شناختند. پس چرا اين همه او تحت شكنجه قراردادند تابه شهادت رسيد؟ درهمين يكي دوسالي كه اسرا آزاد شده اند اطلاعاتي درباره جواد ومحل اسارتش بيان شده است .
کد خبر: ۳۸۹۰۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۱

نوید شاهد: در همان روزهای نخست شهریور ماه و پس از آنکه تقریباً تمامی اسرای ایرانی به میهن بازگشتند، بار دیگر تمامی افکار بسوی پرونده ی جواد تندگویان معطوف شد؛ محمدجواد تندگویان، وزیر نفت کابینه ی شهید محمدعلی رجایی معتقد بود که« دفتر کار وزیر نفت در پالایشگاه و مناطق نفت خیز است ... .» این عقیده و تفکر در شرایط آن روز ایران که ارتش تا بن دندان مسلح صدام تحت حمایت کامل قدرتهای جهانی یکه تاز میدان جنگ بود، دیدگاهی انقلابی و صد در صد کارساز و مفید بود
کد خبر: ۳۸۹۰۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۱

کجا رفتند مردان خدایی
کد خبر: ۳۸۹۰۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۱

نوید شاهد: «شفيع زاده» به خاطر ارادتي كه به حضرت آيت الله مدني داشت، مسئوليت حفاظت از بيت معظم له به ايشان محول گرديد.
کد خبر: ۳۸۸۹۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۰۶

نوید شاهد: «عمليات كربلاي 10» كه انجام شد برادر «محتاج» (عباس محتاج، فرمانده سابق نيروي دريايي ارتش) فرماندهي قرارگاه را بر عهده داشت، من هم جانشين او بودم
کد خبر: ۳۸۸۹۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۰۴