نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
قشم آقا باقرزاده پدر شهید «زیداله باقرزاده» می‌گوید: «پسر خیلی خوبی بود. چهار ماه از سربازیش مانده بود که به جبهه اعزام شد. پسرم شیفته دفاع از کشورش بود. می‌گفت اگر من به شهادت رسیدم نگران نباشید، من اگر به جبهه نروم، دشمن به خاک کشورمان تجاوز می‌کند. پس وظیفه هر مسلمانی است که برای دفاع از کشورش به جبهه برود.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۶۹۱۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۵

«هدیه مادرم را از گردنم محکم کشید و گفت حرص خمینی و چندین فحاشی به من کرد دستمال را به ۴ قسمت تقسیم کرد و دست‌ها و چشم‌هایم را با آن ‌بست. سرباز با اسلحه زد توی دهانم و دندانم شکست گفتم مادرجان چه هدیه‌ای دادی ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۹۰۵۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۵

گزارش تصویری؛
مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان لرستان به همراه معاونت سلامت و رئیس بنیاد شهید شهرستان خرم آباد در راستای اجرای طرح سپاس با خانواده شهیدان والامقام «محمد حسن زینی وند»، «رازی صیفی بلمکی» و «محمد ولی احمدی» و جانبازان سرافراز «علی مردانی» و «کیومرث صالحی» دیدار و سرکشی کردند.
کد خبر: ۵۶۸۹۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۴

گزارش تصویری؛
دومین جلسه شورای ترویج و توسعه فرهنگ ایثار و شهادت با موضوع برگزاری « یادواره ۲۱ شهید میان کوه شرقی بخش الوار گرمسیری » در شهرستان معمولان با حضور مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران لرستان، امام جمعه شهرستان و به ریاست فرماندار شهرستان معمولان و مسئولین شورای اداری شهرستان روز دوشنبه چهارم تیرماه برگزار شد.
کد خبر: ۵۶۸۹۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۵

برگی از خاطرات؛
«کدام هویزه؟ چه بگویم که آبادترین محل آن قبرستان بود. هیچ خانه‌ای نبود که پابرجا مانده باشد. هر کس به این شهر ویران شده نگاه می‌کرد خیال می‌کرد این شهر در تصرف لشگریان مغول درآمده است ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «دکتر پرویز لطفی» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۸۹۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۳

همسر شهید «جلال ذوالقدر»:
«برایم آن‌چنان سخت نبود که نتوانم شهادتش را طاقت بیاورم. از طرفی انقلاب هم به خون شهدا احتیاج دارد و هم صبر ما. یادم است که برای آخرین بار در تلفن به همسرم گفتم کی می‌آیی؟ گفت می‌آیم یا می‌آورندم ...» آنچه می‌خوانید ناگفته‌های همسر شهید«جلال ذوالقدر» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۸۷۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۱

خاطرات شفاهی جانبازان
«محمود شهریاری» جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی می‌گوید: «بعد از اینکه حضرت امام خمینی (ره) فرمان داد که جوانان به جبهه بروند، همراه دوستانم عازم جبهه شدم. در عملیات رمضان بود که دچار مجروحیت شدم. 18 ماه در بیمارستان بستری بودم، اینقدر جراحی‌هایم زیاد بود که تعدادش را به یاد ندارم...»
کد خبر: ۵۶۸۵۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۳۱

مادر شهید «غلامعلی صالحی‌نژاد» نقل می‌کند: «رو به قبله ایستادم و گفتم: یا امام زمان! بچه‌هام همه سرباز تواَند، هر کدومشون رو که می‌خوای قبول کن. همه فدای اسلام و قرآن!»
کد خبر: ۵۶۸۵۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۳۰

برگی از خاطرات؛
«آن روز به‌قدری اسیر بعثی در کانال خرمشهر تجمع کرده بودند که برای انتقال آن‌ها به عقب نه تنها کمپرسی‌های ما تکمیل ظرفیت شد بلکه کمپرسی‌های یخچال‌دار ما را نیز پر از بعثی می‌کردند و اسرا را به عقب یعنی به اهواز انتقال می‌دادند ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «دکتر پرویز لطفی» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۸۵۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۳۰

فیلم؛
شهید «علیمردان آزادبخت» هشتم اسفند ۱۳۴۰، در روستای سه آسیابه از توابع شهرستان کوهدشت به دنیا آمد. سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. تا پایان دوران متوسطه درس خواند. بعنوان پاسدار به جبهه رفت. دوم اردیبهشت ۱۳۶۶، با سمت فرمانده گردان در شلمچه عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای شهرستان کوهدشت واقع است.
کد خبر: ۵۶۸۴۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۳۰

قسمت نخست خاطرات شهید «غلامرضا شهروی»
همسر شهید «غلامرضا شهروی» نقل می‌کند: «راننده در حالی که سرعت ماشین را کم می‌کرد، گفت: حالا هم دیر نشده بفرمایین، تا آخرش پیاده گز می‌کنی تا مِن بعد اول کرایه رو طی کنی، بعد سوار شی. غلامرضا از جیبش مقداری پول درآورد و پایین صندلی انداخت. غلامرضا گفت: آقا! مثل این که این پول از کیف شما افتاده. مسافر با هیجان جلوی پایش را نگاه کرد...»
کد خبر: ۵۶۸۴۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۳۰

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
فاطمه ملکی‌خو مادر شهید «حسین ملکی‌پرست» می‌گوید: «روزی که حسین قصد رفتن به جبهه را کرده بود، خودم لباس‌هایش را جمع کردم و او را راهی جبهه کردم. همرزمانش برایم تعریف کردند: زمان شهادت ذکر «یاحسین» بر لبانش بود.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۶۸۴۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۹

خواهر شهید «حسین زیاری» نقل می‌کند: «از جبهه آمده بود. درِ ساکش را باز کرد و چند تا شکلات درآورد. خیلی خوشمزه بود. گفت: با شکلات‌های معمولی فرق می‌کنه، این اسمش جیره جنگیه. هر وقت شرایط جنگ و منطقه سخت باشه، از اینا می‌دن که سبکه و جاگیر نیست.»
کد خبر: ۵۶۸۴۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۹

شهيد «قلی هوشيار» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «شب 21 اردیبهشت 1365 ساعت نگهبانی را به عهده گرفتم. برای رضای خدا هر شب که می‌توانم دو ساعت نگهبانی را روی پست می‌روم. در صورتی که نگهبانی به عهده ما نيست ولی برای رضای خدا و کمک به سربازان اسلام خدمت می‌کنیم...» متن کامل خاطره سوم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۶۸۳۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۳۰

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«گرد و خاک آن‌قدر زیاد بود که به هیچ وجه نمی‌توانستیم یکدیگر را ببینیم. دوستم ترسیده بود و فکر می‌کرد که من مجروح شده‌ام و هر دو نگران حال هم بودیم، ولی شکر خدا هیچ کدام جراحتی ندیدیم و راه را ادامه دادیم. در حالی که همراه من دیگر از ترس، سر خود را از کانال بیرون نگرفت و بسیار با احتیاط بقیه مسیر را طی کرد ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «بهرام ایراندوست» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۸۳۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۷

خاطره شهيد قلی هوشيار «2»
شهيد «قلی هوشيار» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «روز چهاردهم ما را به خط بردند و مرکز اورژانس و ما با دیگر دوستان سنگر می‌ساختيم. باران می‌باريد روی سرمان و خيلی خيس شده بوديم...» متن کامل خاطره دوم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۶۸۳۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۷

خاطره شهيد قلی هوشيار «1»
شهيد «قلی هوشيار» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «يک شب که خواب بودم ناگهان نصف شب در ساعت 2الی3 آسايشگاه شلوغ شده بود، فورا بلند شدم تا همه می‌گويند گاز دودآور انداخته بودند...» متن کامل خاطره اول این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۶۸۳۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۶

خانواده شهید نقل می‌کنند: «از خصوصیات محمدرضا صداقت و راستگویی‌اش بود. آقای رشیدی از همکاران محمدرضا به ما گفت: محمدرضا به مسجد می‌آید و خالصانه نماز می‌خواند و گریه می‌کند.»
کد خبر: ۵۶۸۲۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۶

خاطره نگاری همسر و مادر شهید
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با همسر و مادر شهیدان سرافراز «علی اصغر و غلامحسین رحیمی رتکی» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۶۸۲۸۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۶

قسمت دوم خاطرات شهید «علی‌اکبر برهانی»
مادر شهید «علی‌اکبر برهانی» نقل می‌کند: «دیدار آخر را از من دریغ نکرد. از پیشانی به بالا، سرش متلاشی شده بود. آخرین بوسه را بر گونه‌هایش زدم و گفتم: دیدارمون به قیامت.»
کد خبر: ۵۶۸۲۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۶