مردی از جنس ایثار که سرانجام دعای شهادتش مستجاب شد
به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «حسین دامنباغ» دوازدهم ارديبهشت 1341، در شهرستان بندرعباس ديده به جهان گشود. پدرش عباس، فروشنده دوره گرد بود و مادرش سكينه نام داشت. تا دوم راهنمايی درس خواند. پاسدار بود. يازدهم آبان 1360، در زادگاهش توسط نيروهای سازمان مجاهدين خلق (منافقين) مورد سوء قصد قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله به پشت، كتف و گردن، شهيد شد. پيكرش را در گلزار شهدای همان شهرستان به خاک سپردند.
مردی از جنس ایثار که سرانجام دعای شهادتش مستجاب شد
برادرم حسین، پسر بااخلاق و دوست داشتنی بود. اهل مبارزه و دفاع از دین و پیرو خط امام بود. به پدر و مادرش علاقه بسیار زیادی داشت و احترام زیادی برای آنها قائل بود. با اینکه پدرمان نابینا بود، حسین با سن کم خود همیشه کمک حال او بود و همیشه میگفت؛ من باید به خانوادهام کمک کنم، پدر چشم ندارد و فقط تنها من را در کنار خود دارد. در حالی که او چشم پدر و عصای دستش بود.
پس از شهید صمد شمشیری، حسین مسئول ستاد مبارزه با مواد مخدر بندرعباس شد. در یکی از شبها، گروهکهای منافق او را تهدید کرده بودند. در واقع یکی از اهدافشان ترور حسین بود، به همین دلیل از طرف یکی از دادسراهای انقلاب از حسین خواسته شد تا فرماندهی سپاه حاجیآباد را بر عهده بگیرد، اما او از پذیرش این مسئولیت امتناع کرد و تنها یک روز به حاجیآباد رفت.
پس از بازگشت گفت؛ "یا استعفا میدهم یا در بندرعباس میمانم!"
دوستانش او را متوجه جریان کردند اما او در پاسخ جواب داد؛ من از تهدید نمیترسم، اگر مرگی باشد به دست خداست، چه اینجا باشد، چه آنجا، من باید بمانم و از این تهدیدها نمیترسم.
بارها بعد از نماز دیده بودم، دعا میکند شهید شود. اما هیچ وقت از یاد نمیبرم روزی را که احمد مجرد به شهادت رسید. اول محرم سال 1360 بود. من باید خبر شهادت احمد را به حسین میدادم. وقتی به خانه آمد و خبر را به او دادم، رو به قبله کرد و گفت؛ "یا ابوالفضل، یعنی من را اندازه احمد قبول نداری؟"
درست 6 محرم به آرزویش رسید و دعایش مستجاب شد.
(به نقل از برادر شهید، محمد دامنباغ)